طراحی وب سایت مشاورین املاک بهبود

02188272631   09381006098  
تعداد بازدید : 75
8/4/2023
hc8meifmdc|2011A6132836|MoshaverAmlakDBWebSite|tblnews|Text_News|0xfdffe52801000000b80b000001000400

فصلنامه علمی تخصصی تکاپو / شماره 15 و 16/ پاییز و زمستان 1385 / ص 117-128

متدولوژی هیرشمن در اقتصاد توسعه[1]و[2]

ترجمه و تلخیص از علی طوسی اردکانی

 

چکیده

هدف از این مقاله ارزیابی روش شناسی هیرشمن در اقتصاد توسعه است. سه مشخصه اصلی روش هیرشمن کل‌گرا، نظام گرا و تطوری بودن آن است. کل‌گرایی نیز دارای چهار مقوله اصلی است که منطبق بر روش هیرشمن است: "تصور از واقعیت"، "ساختار تبیینها"، "اولویت موضوع مورد مطالعه" و "شکل منطقی". از دیگر ویژگیهای روش تحقیق هیرشمن استفاده از روش مشارکتی/ مشاهده‌ای و بهره‌گیری از مدل الگو است. این نکته مهم مطمح نظر هیرشمن است که برای تبیین هر موضوع مورد مطالعه‌ای باید یک الگو ساخت و نباید مدلهای جهانشمول برآمده از اصول موضوعه را برای تبیین تمام موضوعات به کار گرفت.

 

1. مقدمه‌ای بر متدولوژی هیرشمن

به نظر می‌رسد هیرشمن ناتوانی روشهای رسمی اقتصاد در تبیین واقعیت اجتماعی را دریافته‌ باشد. چرا که او روش خاص خود را برای تبیین به کار می‌برد که کم و بیش می‌توان آنرا در چارچوب "مدل الگو"[3] قرار داد. البته این سخن بدان معنی نیست که روش او کاملاً مطابق با مدل یاد شده است بلکه می‌توان گفت از برخی جنبه‌های اساسی، مشابه آن است. در مجموع می‌توان روش هیرشمن را کل‌گرایانه[4]، نظام‌گرا[5] و تطوری[6] نامید.

متدولوژی هیرشمن کل‌گرایانه است چرا که او بر روابط بین اجزا و کل آن تأکید می‌کند. نظام‌گرا است چرا که این اجزا تشکیل یک کل منسجم را می‌دهند و تنها برحسب آن قابل درکند و تطوری است چرا که تغییر در الگوی این روابط، جزء ذاتی واقعیت اجتماعی است. از دید هیرشمن ارتباطی متقابل بین عناصری که نظام اقتصادی را تشکیل می‌دهند و زمینه‌های سیاسی و اجتماعی که در بطن آنها عمل می‌کنند، وجود دارد. آنچه در روش کل‌گرایانه مهم است توانایی تبیین مسائل است و نه پیش‌بینی به روش پوزیتیویستی. تبیین نیز از طریق قوانین جهانشمول صورت نمی‌گیرد بلکه یک واقعه از طریق شناختن جایگاه آن در الگویی که فرآیندِ جاریِ تغییر در کل سیستم مشخص می‌سازد، تبیین می‌گردد.

اخیراً فیلسوفان علم به روش کل‌گرایان در تبیین‌ مسائل توجه کرده‌اند و سعی نموده‌اند تا چگونگی ساختار تبیین مسائل توسط آنان را روشن نمایند. آنها توانسته‌اند مشترکاتی بین کل‌گرایان در چهار مقوله "تصور از واقعیت"، "ساختار تبیینها"، "اولویت موضوع مورد مطالعه" و "شکل خاص منطق آنان" بیابند. هرچند رویکرد کل‌گرایان ممکن است با این نمونه ایده‌آل که فیلسوفان علم آنرا مشخص نمودند کاملاً منطبق نباشد ولی در مورد هیرشمن می‌توان گفت که جنبه‌های اساسی روش او را در بر می‌گیرد. در ادامه به توضیح هر یک از مقولات چهارگانه فوق می‌پردازیم.

2. تصور از واقعیت[7]

کل‌گرایان معتقدند که واقعیت اجتماعی را باید به مثابه یک سیستم انسانی کامل[8] در وضعیت طبیعی خود مطالعه کرد. سیستمهای انسانی از نظر اندازه، پیچیدگی و میزان روابطشان با کلی که آنها را در بر گرفته است متفاوت از یکدیگرند. آنچه در این دیدگاه مهم است مفهوم روابط متقابل مبتنی بر وحدت است. یعنی سیستمهای انسانی تمایل دارند کلیت یا وحدتی را که مشخصه آنهاست به وجود آورند. عامل وحدت ممکن است مجموعه‌ای از ارزشها باشد که خود را در تمامی سیستم متجلی می‌سازد و یا ممکن است ساختار اقتصادی- اجتماعی خاصی باشد که هر چیز دیگر را به خود مشروط می‌سازد. ممکن است کل‌گرایان در اینکه این وحدت و یگانگی از یک منبع پایه‌ای (مثل مذهب، اخلاق، تکنولوژی یا شخصیت) نشأت گرفته است و یا از تعدادی عوامل در هم تنیده و پیچیده، با هم توافق نداشته باشند، اما همگی آنها در مورد وجود وحدت و یگانگی توافق دارند. نتیجه این مطلب این است که مشخصات هر جزء به طور عمده توسط کلی که به آن متعلق است و جایگاهش در کل سیستم، تعیین می‌شود. بنابراین اگر اجزای ظاهراً مشابه دو سیستم متفاوت (مثلاً بازارها) با یکدیگر دقیقاً مقایسه شوند، مشاهده خواهد شد که آنها با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند. کل‌گرایان معتقدند جدا کردن اجزای یک سیستم به هم مرتبط از زمینه‌شان،‌ منجر به نتیجه‌گیریهای اشتباه‌آمیز می‌گردد. به علاوه، درک کل‌گرایانه از واقعیت این است که واقعیت فرآیندی از تغییرات تطوری است که نیروی محرکه آن در هم کنش پویا بین اجزا و کل است.

 

3. ساختار تبیین[9]

ساختار تبیین در تئوریهای کل‌گرایانه، برخلاف تئوریهای صوری که سلسله مراتبی هستند، نتیجه پیوند اجزای مختلف است. چندین جزء نسبتاً مستقل با یکدیگر ترکیب می‌شوند تا یک تئوری کل‌گرایانه به وجود آید، در صورتی که در تئوریهای صوری فرضیات به طور منطقی از یک سری اصول موضوعه استنتاج می‌گردند. بدین‌ترتیب، یک تئوری تصویری چندجانبه و پیچیده از موضوع مورد بررسی به دست می‌دهد. تئوری رشد نامتوازن هیرشمن رتم‌هایی مانند منبع کمیاب، تصمیم‌گیری مدبرانه، وجود عدم توازن در طرف عرضه، وجود تنگناها، وجود عدم تعادل در تراز پرداختها و وجود عدم توازن در طرف تقاضا را که به روشنی شناسایی شده‌اند در کنار هم قرار می‌دهد تا تئوری توسعه‌ای که مشخصه آن رشد نامتوازن است به وجود آورد: "توسعه از طریق انتقال رشد از بخشهای پیشرو به بقیه بخشها پیش می‌رود... . رشد متوازن نتیجه گرفتن دو عکس ایستا در دو مقطع زمانی متفاوت و محصول پایانی پیشرفتهای نامتوازن یک بخش است که سایر بخشها آن را دنبال می‌کنند." هیرشمن سپس پا را فراتر از رشته اقتصاد می‌گذارد و نیروهای بازار را در یک فرآیند رشد نامتوازن به نیروهای غیربازار پیوند می‌زند و نظرش اینچنین در مقابل اقتصاد کلاسیک قرار می‌گیرد: "به نظر می‌رسد بنا به سنت علم اقتصاد، همیشه این پرسش مطرح باشد که آیا در شرایط عدم تعادل صِرف عملکرد نیروهای بازار تعادل را باز می‌گرداند یا خیر؟ ... به عنوان دانشمندان علوم اجتماعی، باید به این پرسش جامع‌تر بپردازیم که آیا اساساً امکان تصحیح موقعیت عدم تعادل وجود دارد یا خیر؟ مجادله من این است که نیروهای غیر بازار لزوماً کمتر از نیروهای بازار خودکار (اتوماتیک) نیست."

هیرشمن نه تنها پدیدارهای اقتصادی را به هم پیوند می‌دهد بلکه نیروهای اقتصادی را نیز به مسائل اقتصادی جامع‌تر مرتبط می‌نماید و بدین‌ترتیب یک دیدگاه منسجم چند بعدی از فرآیند توسعه خلق می‌کند. ولی یک تئوری سلسله مراتبی برخلاف آن همواره یک‌جانبه است. این گونه تئوریها یک مجموعه روابط را، فی‌المثل یک ساختار یا یک فرآیند منفرد را، در نظر می‌گیرند و آنرا از یک کل منسجم تجزیه می‌نمایند و بعد آنرا مورد مطالعه منطقی قرار می‌دهند. به طور مثال اقتصاد متعارف، فرآیند مبادله یا تخصیص منابع را خارج از جامعه‌ای که این فرآیندها در آن اتفاق می‌افتد، در نظر می‌گیرد.

ساختار در هم تنیده تبیین کل‌گرا تا حدودی ناشی از ضرورت چگونگی درک واقعیت است. کل‌گرا معتقد است ما زمانی می‌توانیم چیزی را تبیین کنیم که جایگاه آن را در کل بدانیم، برخلاف رویکرد صورت‌گرا که معتقد است ما زمانی چیزی را می‌دانیم که بتوانیم آنرا پیش‌بینی نماییم.  در نتیجه از نظر کل‌گرا، واقعیت را نمی‌توان تنها با نمایش آن به صورت بازتاب مشخص یک اصل جهانشمول دریافت. بلکه بهترین کاری که می‌توان انجام داد، شناسایی آن به عنوان جزئی از یک کل سازمان‌یافته از طریق ساختن مدلی است که کارکرد ویژه آنرا به شبکه‌ای کلی از تمها و ارتباطات پیوند می‌دهد.

4. اولویت موضوع مورد بررسی[10] 

موضوع مورد بررسی و اولویت‌ بخشیدن به آن از جایگاه حساسی در متدولوژی کل‌گرایانه برخوردار است. مفاهیمی که یک کل‌گرا به کار می‌برد نسبتاً مشخص، ویژه و متناسب با سیستم واقعی‌ای است که قرار است توصیف شود. اقتصاددان صورتگرا معتقداند که قبل از هر چیز باید روش به کار رفته علمی باشد. برای آنها اگر اصول روش علمی خدشه‌دار شود و یا بدتر از آن این روش به طور رادیکالی تغییر یابد و یا روش جدیدی که متناسب با موضوع مورد مطالعه است، دنبال شود آنگاه نتیجه، علمی نخواهد بود. ولی کل‌گرا برخلاف آن از قبل چارچوب مناسبی را که می‌توان در آن موضوع مورد بررسی را تبیین نمود، تعیین نمی‌کند. در واقع، کل‌گرا به کسانی که می‌خواهند استدلال را به شکل قابل قبولتری عرضه نمایند اعتراضی ندارد، اما بر این امر تأکید دارد که نتیجه نهایی این کار نباید یکتایی و منحصر به فرد بودن سیستم مورد مطالعه را مورد خدشه قرار دهد. هیرشمن در این باره می‌گوید: "من آگاهم که بسیاری از اظهار نظرهای من باید به عنوان فرضیه‌هایی در نظر گرفته شوند که نیاز به آزمون دارد. من امیدوارم که برخی از قضایایی که مطرح نموده‌ام مورد آزمایش تجربی قرار گیرند. "نکته مهم در مورد اولویت موضوع مورد بررسی این است که هیچگاه هیچگونه فرمول خاص خارجی (مثل قوانین عمومی یا سایر دسته‌بندیهای جهانشمول) به صورت پیش‌بینی بر موضوع مورد بررسی تحمیل نمی‌شود. لازم نیست هیچ گزاره‌ای در الگوی تبیین، فراتر از سیستم مورد نظر تعمیم‌‌ یابد. کل‌گرا اجازه می‌دهد که ماهیت موضوع مورد بررسی، روش خاصی را که برای تفسیر، درک و توضیح آن مناسبترین است، تعیین کند. نکته این است که دستیابی به تبیین مورد قبول نتیجه انباشت حقایق مطلق و ابدی نیست. دستیابی به این تبیین آجر دیگری به عمارت بنا شده قبلی اضافه نمی‌کند، بلکه ما چیزی را دریافته‌ایم که در خدمت اهداف مطالعه در یک زمان و مکان مشخص است.

 

5. شکل منطق[11]

چهارمین و آخرین مشخصه رویکرد کل‌گرا این است که آنها غالباً و البته نه همیشه، به صورت دیالکتیکی به یکدیگر مرتبط شده‌اند. استفاده از دیالکتیک شکل خاص منطق‌ کل‌گرایانه است. آنچه در توضیح بیشتر این مقوله می‌توان گفت این است که "دو مفهوم، زمانی به صورت دیالکتیکی به هم مرتبط شده‌اند که ساختن یک مفهوم، توجه را به مفهوم متضاد دیگری جلب نماید که به طور ضمنی توسط مفهوم اول انکار یا حذف شده است. زمانی که کشف می‌کنیم مفهوم متضاد دیگری برای اعتبار مفهوم اولی لازم است و وقتی که می‌فهمیم که مشکل واقعی تئوریک ارتباط بین این دو مفهوم است، شکل واقعی توصیف و تبیین روابط متقابل آنها در یک مورد مشخص است."

استفاده از دیالکتیک به مفهومی که در بالا ذکر شد، در تمام کارهای هیرشمن به چشم می‌خورد اما این مسأله بخصوص در ماهیت متضاد خروج[12] و اعتراض[13] بارز است. اعتراض افکار عمومی، به طور ضمنی با تأکید اقتصاددانان بر خروج از صحنه (یعنی رقابت) نادیده گرفته شده است، ولی وقتی این دو مفهوم با یکدیگر در نظر گرفته می‌شود بر چگونگی عکس‌العمل در مقابل ناکارایی بنگاهها و سازمانها روشنایی می‌افکند که اگر هر یک از آنها به تنهایی در نظر گرفته می‌شد، این روشنایی و بینش حاصل نمی‌شد.

نقل قول زیر اهمیتی را که هیرشمن برای خروج و اعتراض قائل است روشن می‌نماید: "خروج و اعتراض به عنوان دو عامل اصلی با مقام و اهمیت یکسان معرفی شده است. من امیدوارم به دانشمند علوم سیاسی مفید بودن به کارگیری مفاهیم اقتصادی و به اقتصاددان مفیدبودن به کارگیری مفاهیم سیاسی را نشان دهم." هیرشمن می‌کوشد روابط متقابل خروج و اعتراض را در شرایط مشخص نشان دهد.

 هیرشمن این دو مفهوم را برای تضمین کارآیی بنگاههای اقتصادی نیز به کار می‌برد. از نظر او رقابت تنها عامل تضمین‌کننده کارآیی نیست بلکه اعتراضِ افکار عمومی نیز در این رابطه نقش بازی می‌کند. نقش افکار عمومی به خصوص در فعالیتهایی که در آنها آزادی عمل در رابطه با کیفیت و استانداردِ کار ارائه شده کم است، بیشتر است. چون کاهش کیفیت در این فعالیتها باعث عواقب ناگوار و مصیبت بار می‌گردد، بنابراین فشار افکار عمومی باعث بالارفتن کارآیی می‌شود.

هیرشمن در مورد انحصارات، آموزش عمومی و مهاجرت بین شهر و روستا از همین رویکرد استفاده می‌کند. او در کاربردی دیگر نشان می‌دهد تنش‌ها و تقابلهای ذاتی در فرآیند توسعه انگیزه رشد بیشتر را ایجاد می‌کند. در این دیدگاه توسعه از تنشها به وجود می‌آید و نیرو می‌گیرد و تنگناها علاماتی برای عمل هستند. پیوستگی‌های موجود در فراز و نشیب حرکت، محرک سرمایه‌گذاری می‌شوند. موانع توسعه‌، انگیزه آن می‌گردند و رشد نامتوازن نیروهای لازم برای پیشبرد توسعه را خلق می‌کند. هیرشمن از رویکرد رشد متوازن انتقاد می‌کند و به جای آن بر موقعیت به ظاهر متناقض (پارادکسی) تکیه می‌کند که در آن عدم تعادل تشویق‌کننده انجام اعمال لازم برای وقوع توسعه واقعی است.

 

6. ویژگیهای دیگر متدولوژی هیرشمن

الف) روش مشاهده‌کننده/ مشارکت‌کننده

ویژگی دیگر تحلیل هیرشمن، به کاربردن روش مشاهده‌کننده/ مشارکت‌کننده است. اولین گام در روش مشاهده‌کننده/ مشارکت‌کننده "اجتماعی‌شدن"[14] نظریه‌پرداز است. محققانِ مشارکت‌کننده اجازه می‌دهند موضوع مورد بررسی، هنجارهای خود را بر آنها تحمیل کند. برخلاف پوزتیویستها که فرمولهای خارجی را بر موضوع مورد بررسی تحمیل می‌نمایند، مشاهده‌کننده/ مشارکت‌کننده کوشش می‌کند به شکل مشخص نظام، نزدیک باقی بماند.

هیرشمن مدتی مشاور دولت کلمبیا بود (سالهای 56-1952). او در توصیف این دوران می‌گوید: "غریزه‌ام به من حکم می‌کرد که الگوهای رفتاری آنها را بیشتر درک کنم. تا اینکه از ابتدا فرض کنم که آنها با وارد کردن مجموعه‌ای از تکنیکها که هیچ چیز درباره آنها نمی‌دانند متوجه موضوع می‌شوند." علاوه بر عدم تمایل آشکار هیرشمن به تحمیل‌کردن ایده‌ها و هنجارها از خارج، او نقشِ خود به عنوان مشاهده کننده را در این می‌بیند که در جستجوی عناصر و فرآیندهایی از واقعیتِ کلمبیا باشد که در عمل وجود دارد و بدین‌ترتیب، هیرشمن "عقلانیت نهانی" را برای فعالیتهای توسعه‌ای می‌یابد که یک پوزتیویست منطقی بی‌اعتنا از کنار آنها عبور می‌کند.

نظریه‌پرداز با نزدیک باقی‌ماندن به سیستم مورد بررسی، برای درک تم‌های گوناگون تکرارشونده، در موقعیت منحصر به فردی قرار می‌گیرد که در زمینه‌های گوناگون آشکار می‌شود و می‌تواند از آنها تصمیمات مفیدی برای استفاده در موقعیتهای متفاوت دیگر به دست آورد. به طور مثال، هیرشمن با مطالعه 11 پروژه در کشورهای مختلف در حال توسعه سعی می‌کند "اصول و تصمیمات معنا‌داری را به دست دهد که به اقتصاددان اجازه می‌دهد در مکان‌یابی و مطرح‌ساختن پروژه‌های سرمایه‌گذاری مناسب نقش مفیدی داشته باشد." استفاده از قوانین عمومی و مجرد و مقولات جهانشمول به ویژه برای یکسان کردن تم‌ها، نامناسب است. هیرشمن بارها عدم علاقه خود به قوانین و رویکردهای جهانشمولی که ویژگیهای جامعه مشاهده شده را به حساب نمی‌آورند، عنوان نموده است. برای مشاهده‌کننده/ مشارکت‌کننده تمی بیشتر اهمیت دارد که ارتباطات بیشتری با تمهای دیگر داشته باشد؛ چرا که هدف نهایی ساختن مدلی است که بر ارتباط متقابل با یگانگی و وحدت سیستم تأکید دارد.

پس از مشاهدات اولیه، گام بعدی روشن‌ساختن اطلاعاتی است که محقق به عنوان یک مشارکت‌کننده قادر به درک آنها نیست. محقق سپس با استفاده از تمهای تکرارشونده‌ای که بر او در فرآیند اجتماعی‌شدن آشکار می‌گردد، فرضیه‌های آزمایشی درباره بخشهایی از سیستم می‌سازد. سپس این تمها در یک داستان پیچیده چند بعدی قرار داده می‌شود که شامل برخی تصمیمات برآمده از تجربه نیز می‌باشد.

فرضیه‌ها یا تمها از طریق داده‌های گوناگونی، مثل مطالعات موردی گذشته، بررسی داده‌ها و مشاهدات مشخصی که هم در شکل و هم در ماهیت از داده‌های مورد قبول پوزتیویستهای منطقی، متفاوت است مورد آزمون قرار می‌گیرد. شواهد پشتیبانِ یک فرضیه یا تفسیر، از طریق اعتباریابی زمینه‌ای (یعنی فرآیند کنترل چندجانبه منابع و انواع مختلف شواهد برای معتبرساختن تمها) ارزیابی می‌گردند. مثالهایی از اعتباریابی زمینه‌ای در کارهای هیرشمن می‌توان یافت که او تمهایی را در موارد مختلف به کار می‌بندد. برای مثال، تمهای خروج و اعتراض در زمینه‌های گوناگون به کار برده می‌شود، عناصر رشد نامتوازن گسترش می‌یابد و پیوستگیهای فراز و نشیب به پیوستگیهای مالی و مصرف نیز تعمیم می‌یابد. اعتباریابی زمینه‌ای به عنوان وسیله کنترل چندجانبه انواع مختلف شواهد، عمل می‌کند و وسیله غیرمستقیمی برای برآورد مقبولیت تعبیر اولیه‌‌ای است که به عمل می‌آید.

اگر محقق قادر نباشد شواهدی در تأیید تعبیر اولیه‌اش بیابد و یا اعتبار شواهد و یا منابع آنها زیر سؤال‌ باشد در این تعابیر و یا فرضیات تجدید نظر می‌شود و یا به کناری گذاشته می‌شود. این تکنیک نمی‌تواند یقینی را که پوزتیویستهای منطقی به دنبال آن هستند به دست دهد و تنها شاخصی برای درجات مختلف مقبولیت است. یکی از اشکالات کار هیرشمن این است که جزئیات تفضیلی فرآیند اعتباریابی زمینه‌ای را که در هر مورد دنبال کرده است، بیان نمی‌کند.

ب) مدل الگو و تصمیمات

حال به طریقه‌ای می‌پردازیم که هیرشمن با استفاده از مشاهدات و فرضیه‌های مشخصی که قبلاً مورد آزمون واقع شده‌اند مدل عمومی‌تر خود را می‌سازد. این مدل که بر تمهای تکرارشونده تأکید دارد نزد فیلسوفان علم به مدل الگویی تبیین معروف است. این مدل با به هم پیوند دادن تمهایی که قبلاً اعتبارشان تأیید شده است به وجود می‌آید. در مدل الگویی، توضیح نظریه‌پرداز از یک بخش مشخص باید بر تعدد ارتباطات آن بخش و کل سیستم تأکید کند. بدین طریق کل‌گرا کوشش می‌کند تا روابط و در هم کنشِ بین جزء و کل سیستم را دریابد. از نتایج به کارگیری این روشِ تبیین، تأکید بر پیوند میان عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است.

همچنان که کل‌گرا مدل خود را می‌سازد، توصیف اولیه او از اجزا به طور مداوم آزمون می‌شود و این کار از طریق پاسخ دادن به این پرسش انجام می‌شود که تا چه حد اجزا در یک الگو با یکدیگر به خوبی جفت و جور می‌شود و تا چه حد شواهد جدید را می‌توان با این الگو تبیین نمود؟ کل‌گرا در پی آن است که درجات بالا و بالاتری از هماهنگی بین مدلش (که از اجزای مرتبط با هم تشکیل شده) و سیستم واقعی به دست آورد. البته از آنجا که مشاهدات و داده‌های جدیدی به طور مداوم به دست می‌آید و مدل پیوسته مورد تجدید نظر قرار می‌گیرد نمی‌توان آنرا کاملاً تأیید شده دانست.

تأیید مدل الگو از طریق گسترش بیشتر آن و تکمیل آن با جزئیات بیشتر انجام می‌گیرد. بحث کل‌گرایان این است که تبیین آنها در صورتی صحیح است که الگوی آنها پیچیده‌تر و همراه با جزئیات بیشتری شود و شواهد گوناگون بیشتری را به آسانی در بر گیرد. تا زمانی که الگوی جدیدی به وجود نیاید که بتواند تمهای موجود و حتی شواهد و داده‌های بیشتر را در بر بگیرد الگوی موجود صادق قلمداد می‌شود. نهایتاً اینکه از مدل الگو می‌توان برای درک یک تم در یک زمینه متفاوت استفاده کرد. به علاوه دقت پیش‌بینی‌ها، که برای روشهای صوری از اهمیت برخوردار است نمی‌تواند شکل عمده اثباتِ مدل الگو باشد. از مدل الگو نمی‌توان برای پیش‌بینی استفاده نمود چرا که معرفت نسبت به کل الگو و برخی از اجزای آن کل‌گرا را قادر به پیش‌بینی برخی و یا تمام اجزاء شناخته شده نمی‌کند. کارکرد اولیه قوانین و تئوریها در مدل الگو فراهم‌کردن زمینه‌های معرفت و شناخت است، در صورتی که از نظر پوزیتیویستهای منطقی کارکرد آنها به دست دادن پیش‌بینی‌های دقیق است. از آنجا که اهداف نهایی کل گرایان و پوزتیویستهای منطقی یکسان نمی‌باشند، نمی‌توان از یک روش به دلیل دست‌ نیافتن به اهداف روش دیگر انتقاد کرد. اگر مدلهای الگو نمی‌توانند پیش‌بینی‌های خوبی ارائه دهند کاملاً قابل درک است؛ چرا که هدف آنها تعمیق شناخت از طریق استفاده از تمهایی است که از تجربه‌ای مشخص به دست آمده است.

 

7. اشکالات متدولوژی کل‌گرای هیرشمن

هیرشمن مفاهیم کلی را مفیدتر از مدلهای صوری برای بررسی مسائل مربوط به قدرت، تقابل منافع و تضادها، توزیع، روابط اجتماعی، نهادهای غیربازار و فرآیندها یافته است. با این حال، روش کل‌گرایانه محدودیتهایی جدی دارد که در زیر به آن می‌پردازیم:

1.   به دلیل عدم دقت مفاهیم کلی آنها را باید مداوماً با مراجعه به مشاهده تحت نظارت داشت. کل‌گرایی اگر از پایه تجربی‌اش جدا شود به آسانی می‌تواند به بررسی‌های نظری کنترل‌نشده تبدیل گردد. استفاده هیرشمن از تمهای رشد نامتوازن، آثار پیوستگی و ... تماماً مبتنی بر مشاهدات گسترده تجربی است، ولی نوشته‌های بعدی هیرشمن شامل تمهایی است که فاصله آنها از مشاهده بیشتر است.

2.   مشکل دیگر این است که عدم دقت و عمومیت مفاهیم کل‌گرایانه هرگونه اثبات مشخص فرضیات را غیرممکن می‌سازد. در نتیجه، دانشمند علوم اجتماعی که از تئوریهای کل‌گرایانه استفاده می‌کند باید به خاطر داشته باشد که این تئوریها همواره آزمایشی هستند و می‌توانند تغییر نمایند. نمی‌توان گفت دقتی که مشخصه تئوری‌های صوری است حسنی ندارد. این دقت زمانی که بر آن تأکید بیش از اندازه شود از این نظر که ممکن است منجر به رکود تئوریک و اشتغال به جزئیات تجربی و منطقی گردد، اشکال پیدا می‌کند. در هر سنت علمی توازنی بین دقت و ابهام به چشم می‌خورد و گرایشهای متفاوت، ترکیبهای مختلفی از این دو جزء را به کار می‌برند. در علم، هم به کنترل و هم به خلاقیت احتیاج است. دقت منجر به کنترل تجربی یا منطقی می‌شود و ابهام زمینه‌های خلاقیت را فراهم می‌آورد. اگر یک مکتب فکری بر ابهام تأکید نماید در دام بررسیهای نظری کنترل نشده و غیر مفید می‌افتد. یک مشکل متدولوژیهای گوناگون این است که چگونه به توازنی بین دقت از یک سو و ابهام از سوی دیگر دست یابند به نحوی که یکدیگر را خنثی ننمایند و باعث تقویت یکدیگر شوند.

 

8. نتیجه‌گیری

می‌توان مشخصات متدولوژی هیرشمن را چنین برشمرد: رویکرد او کل‌گرایانه است. طبق این رویکرد، تم‌ها در یک مدل الگو (که مبتنی بر مشاهدات میدانی است) به یکدیگر پیوند زده می‌شود. برخلاف جهان‌بینی محدود علم اقتصاد، هیرشمن با تکیه بر این رویکرد تأثیر قلمروهای سیاسی و اجتماعی را، به عنوان عواملی حیاتی، بر توسعه اقتصادی تبیین می‌کند و این گواهی است بر قابلیت مدل کل‌گرایانه و مدلسازی الگویی.

این روش از جوانب گوناگون با روش پوزتیویستهای منطقی متفاوت است. به طور کلی، در مدلهای صوری تأکید بر قوانین عمومی و اصول جهانشمول است در حالی که در مدلهای الگو تکیه بر واقعیات یا تصمیمات تجربی سطح پایین است. واقعیات تجربی جزئی از مدلهای صوری هستند، اما فقط به عنوان شرایطی که قابلیت کارکرد قوانین عمومی را مشروط می‌کنند. قوانین قیاسی و تعمیمات تجربی مجرد گاهی در مدلهای الگو به کار برده می‌شود، اما تنها به عنوان راهنماهایی جهت جستجو برای ارتباطات یا الگوی مشخص قابل مشاهده. این قوانین و تعمیمات تجربی در این فرآیند در معرض اصلاح قرار دارند.

استفاده از مدل الگو زمانی مناسب است که تبیین شامل عوامل گوناگونی می‌شود که هر یک از آنها اهمیت دارد و ارتباطات بین این عوامل نیز مهم است و می‌توان این الگوها را در موارد خاص تحت بررسی مشاهده نمود. استفاده از مدلهای صوری زمانی مناسبتر است که از یک یا دو عامل یا قانون شناخت بهتری در یک موقعیت مشخص وجود داشته باشد.

هیرشمن کوشش می‌کند که از واقعیات تجربی درباره کارکرد فرآیند توسعه، به عنوان یک کل، به تعمیماتی دست یابد. اقتصاددانان سنتی توسعه از واقعیات تجربی دست به تعمیم نمی‌زنند، بلکه آنها تلاش می‌کنند مدلهایی بسازند که مبتنی بر فروض خاصی درباره چگونگی رفتار کارگزاران اقتصادی هستند. کارگزارانی که بر مبنای عقلانیتی مبتنی بر نفع شخصی عمل می‌کند و این عقلانیت در محدوده مدل تعادل رقابتیِ تئوری اقتصاد قرار دارد. اگر کسی علاقه‌مند باشد که بفهمد دنیای واقعی با تمام نواقصش در عمل چگونه کار می‌کند رویکرد هیرشمن می‌تواند ثمربخش‌تر باشد.



[1]. این مقاله ترجمه و تلخیصی است از:

Wilber| Charles K.| & Steve Francis| 1986. The Methodological Basis of Hirschman’s Development Economics: Pattern Model vs General Laws. World Development| 14(2)| 181-194.

[2] . این مقاله مربوط به پایان نامه دوره کارشناسی ارشد آقای علی طوسی اردکانی در سال تحصیلی 70-1369 از دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران می‌باشد، ص 138-123.

[3]. Pattern Model

[4]. Holistic

[5]. Systematic

[6]. Evolutionary

[7]. Conception of Reality

[8]. Whole Human System

[9]. The Structure of Explanation

[10]. The Primacy of  the Subject Matter

[11]. Form of Logic

[12]. Exit

[13]. Voice

[14]. Socialization

طراحی وب سایت مشاورین املاک آژانس مشاور املاک وب سایت مشاورین املاک وب سایت املاک طراحی وب سایت املاک طراحی وب سایت مشاورین املاک طراحی وب سایت آژانس مشاورین املاک طراحی وب سایت بنگاه املاک طراحی وب سایت فایل های ملکی طراحی وب سایت فروش املاک طراحی وب سایت فروش آپارتمان طراحی وب سایت اجاره آپارتمان وب سایت ویژه املاک وب سایت ویژه مشاورین املاک وب سایت طراحی فروش خانه وب سایت حرفه ای مشاورین املاک وب سایت حرفه ای آژانس املاک فروش وب سایت فروش وب سایت مشاورین املاک
All Rights Reserved 2023 © BSFE.ir
Designed & Developed by BSFE.ir