hc8meifmdc|2011A6132836|MoshaverAmlakDBWebSite|tblnews|Text_News|0xfdffe42801000000a20d000001000100
خط مشی های مدیریت دانایی و فعالیت های
تحقیق و توسعه و نوآوری در واحدهای صنعتی در یک اقتصاد دانایی محور
دکترعلیرضا علی احمدی
دانشیار دانشگاه علم و صنعت ایران
وحید سعید نهایی
دانشجوی دکترای مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت
ایران
چکیده
اقتصاد دانایی
محور ، اقتصادی است که دانش بعنوان مهمترین منبع و یادگیری مهمترین فرآیند آن است
. دانش فقط مظهر کالاهای سرمایه ای نیست و
در منابع سازمانی و انسانی نیز جلوه پیدا می کند و در طی فعالیت های نو آوری و
تحقیق و توسعه و همچنین از طریق کوششهای یادگیری پیوسته به میزان آن افزوده می شود
. در اقتصادهای دانایی محور امروزی ، بنگاهها و واحدهای صنعتی بطور فزاینده ای به
نقش دانش به عنوان یک عامل اساسی در عملکرد اقتصادی آگاه هستند . هرچه بنگاهها
بزرگتر می شوند و ارتباطات آنها با صنایع تکنولوژی محور فزونی پیدا می کند ، تمایل
بیشتری از خود به برقراری خط مشی های مدیریت دانایی نشان می دهند. ما در این مقاله
، ضمن معرفی مفاهیم اقتصاد دانایی محور و ویژگیهای برجسته و شاخصهای برجسته آن در
ارتباط با مدیریت دانش به برخی از جنبه های مدیریت دانایی در ارتباط با فعالیت های
تحقیق و توسعه و نوآوری تکنولوژیکی در بنگاههای صنعتی پرداخته ایم . عملکرد مدیریت
دانایی نیز در ارتباط با اهداف مدیریت در خلق، کسب، اشاعه و بکارگیری دانش با
ارائه خط مشی هایی در استقرار و همکاری واحدهای R&D ، همکاری ها و ائتلاف های استراتژیک، اشاعه دانش تکنولوژیکی
و نو آوری های منطقه ای تبیین شده است . در این میان ،نتایج حاصل از ساز و کارهای
مدیریت دانایی در سوق دادن واحدهای صنعتی به سوی مؤلفه های اقتصاد دانایی محور
مورد توجه قرار گرفته است .
واژه های کلیدی : اقتصاد
دانایی محور، مدیریت دانایی، تحقیق و توسعه،
نو آوری، دانش تکنولوژیکی، بنگاههای صنعتی، ائتلاف و همکاری.
1ـ مقدمه
تئوری های عرفی
نئو کلاسیکی بر پایه انباشتگی دو عامل بنا شده اند : سرمایه و نیروی کار . اقتصاد
دانان باور دارند که هردوی این منابع، بازده نزولی دارند و سرانجام هر افزایش
اضافی از نیروی کار و یا سرمایه از قانون بازده نزولی پیروی خواهد کرد . ایده
ایستایی رشد در برخی نقاط که توسط دیدگاه کلاسیک پیشنهاد شده بود توسط تئوری
نئوکلاسیکی و با این نظریه که تکنولوژی وضعیت مناسبتری را از نقطه ایستا تبیین می
کند به بن بست رسید و حال این ایده با عبارت دانش به چالش کشیده شده است. اما
اقتصاد دانان یک دوره ی سختی برای تطبیق دانش در داخل مدل های خودشان دارند ، چرا
که بر خلاف سرمایه و نیروی کار که بازده نزولی را نشان میدهند ، دانش بازده صعودی
را نشان میدهد .(Greenspan | 2000)
دلیل بحرانی
دیگر بر رشد دانایی محور ، تغییرات است . تغییرات همیشگی و پیوسته با جلوه ای از
حرکت شتابان دگردیسیها در بازار ، فناوری ، بنگاهها و دیگر بخش های اقتصادی . این
امر موجب می شود تا بنگاهها و افراد در جستجوی سودهای بالاتر بجای سودهای معمول
فکر نوآوری ، جستجوی راه ها ، عملیات وفناوری های جدید باشند . در نگرش اقتصاد
جدید ، تغییر اقتصادی، نتیجه حرکت آرام از یک حالت تعادلی به حالت دیگر نیست بلکه
آن از دنبال کردن سودهای شبه انحصاری نتیجه می گردد که متعلق به نوآوران است .
ایده های جدید بکرار توسط بنگاهها ایجاد می شود و تغییرات اقتصادی بوسیله موفقیت
فناوریها و راهکارهایی که روش های قبلی را منسوخ می کنند ، بوجود می آید.(Krugman | 1994)
خلاقیت هسته
اصلی فرآیند نوآوری است و بهره وری واحدهای تحقیق و توسعه(R&D) نیز از خلاقیت نشأت میگیرد . در ملی فرآیند
نوآوری نیز دانش خلق میشود و وظیفه مدیریت دانایی نیز عبارت از فرآیند اداره دقیق
دانش برای رفع نیازهای موجود ، شناخت و بهره برداری از دانش موجود کسب شده و
ایجاد فرصتهای جدید و توان ظرفیت بکارگیری دانش میباشد . وظایف واحدهای R&D نیز توسعه مرزهای دانش با تحقیقات پایه ای و
یا تحقیقات توسعه ای و کاربردی برای بهبود مستمر فرآیند تولیدی است. بنگاههای
صنعتی موفق در اقتصاد جدید آنهایی هستند که بطور مستمر به تولید دانش بپردازند و
آنرا در سراسر سازمان توزیع کنند و سریعاً تبدیل به تکنولوژی و محصول کنند .( Romer | 2000 ) بدین ترتیب وظیفه مدیریت دانایی در جهت
دهی به خلق ، کسب ، اشاعه و بکارگیری دانش در اقتصاد امروزی و در جهت پیشرفت
بنگاهها ، وظیفه سنگین و درخوری است . در این راستا باید مدیریت دانایی بتواند خط
مشی ها و راهکارهای خود را در نیل به این اهداف تبیین کند تا بنگاهها بطور فزاینده
ای بتوانند توانمدیهای خود را در تولید دانش تکنولوژیکی و نوآوری نشان دهند .
ما در این مقاله
، مهارتها واعمال مدیریت دانایی را در یک اقتصاد دانایی محور تبیین کردهایم و
برای نیل به موفقیت بنگاههای صنعتی در دنیای بی رحمانه امروزی که از ویژگی های
اقتصاد جدید است ، خط مشی هایی را برای مدیریت موثر دانش در سازما ن ها ارئه کرده
ایم . این خط مشی ها در ارتباط با استقرار و همکاری واحدهای R&D ونقش مدیریت دانایی بعنوان تسهیلگر در
ائتلاف های استرتژیک ، همکاری ها و تشریک مساعی ، نوآوری های منطقه ای و اشاعه
دانش تکنولوژیکی بین مؤسسات تحقیقی و پژوهشی و شرکا و بنگاههای صنعتی نمود پیدا
کرده است .
2ـ اقتصاد
دانایی محور
2ـ1 مفاهیم
مدل نئو کلاسیکی
رشد اقتصادی درصد وتمایز بین اثرات داده های ورودی متعارف رشد (مجموعه ای از
سرمایه و نیروی کار ) از تأثیر تغییرات تکنولوژی برونزا بوده است. مفروضات تابع
تولید نئوکلاسیکی مستلزم این است که یک نرخ یکنواخت الحالتی
از رشد بواسطه فرضیات بازده نهایی نزولی سرمایه و نیروی کار بدست آید . در این
تعادل ، سرمایه گذاری خالص (یا جریان سرمایه) مساوی صفر می شود . چون فقط سرمایه
گذاری ناخالص ، استهلاک سرمایه را پوشش می دهد و رشد فقط بوسیله نرخ برونزای
تغییرات تکنولوژیکی در رشد جمعیت مشخص می شود . اصول مدل های نئوکلاسیکی در سه
نکته ی کلیدی خلاصه می شود : دانش(که تکنولوژی و انسان اجزای آن هستند.) ،
تکنولوژی برونزاست و در بیرون از زمینه اقتصاد مشخص میشود و رشد بیانگر بازده
نزولی است .(Solow | 1956)
اما نظریات رشد جدید در ارتباط با معانی و مفاهیم یادگیری بواسطه انجام دادنشکوفا شده است . در این نظریات ، هیچ مفروضاتی در
ارتباط با نرخ رشد در نظر گرفته نمی شود و بر خلاف مدل نئو کلاسیکی که تکنولوژی یک
کالای عمومی بود ، دانش در هر بنگاه یک کالای عمومی است . ویژگی اساسی منعکس شده
در فرآیند یادگیری در نظریه رشد جدید ، توانایی ایجاد و دوباره ایجاد کردن دانش
است .(Arrow | 1962)
از نقطه نظر
کلان ، ملتها در حال رقابتی در اقتصاد جدیدی هستند که اقتصاد دانایی محور نامیده
می شود . جدید بدین مفهوم که دانش به عنوان عامل اصلی تولید دیده می شود . دانایی
بدین جهت که جامعه باید ظرفیت کسب ،خلق ، بکارگیری و اشاعه دانش را داشته باشد .
(Davis | 1994). شبیه عوامل
سنتی تولید (زمین ، نیروی کار و سرمایه ) ، دانش نیز می تواند کسب شود . فرآیند
کسب دانش از طریق تحصیل ، یادگیری ، آموزش یا از طریق تحقیق و توسعه می باشد و
همانند عوامل سنتی ، دانش یک منبع اقتصادی است یعنی توانا به ایجاد ارزش افزوده در
اقتصاد وخرد و خلق ثروت در اقتصاد کلان است . (Black | 2000) بر خلاف منابع اقتصاد سنتی نظیر منابع
طبیعی ، دانش یک منبع تمام شدنی نیست ، هرکس می تواند به کسب دانش و انباشتن بیشتر
آن ادامه دهد بدون آنکه تقصانی در منبع آن پدیدار شود و بر خلاف عوامل سنتی تولید
، دانش محدود بوسیله علل سنتی بازده نزولی نمی شود . هر چه از منبع دانش بیشتر
بهره برداری بکنیم ، بازده بیشتری نیز بدست می آوریم . واضح است که مدل اقتصادی
جدید ، یک مدل انعطاف پذیری نسبت به مدل های جاری اقتصاد تولید محدور است که متکی
به منابع سنتی تمام شدنی است و بوسیله علل بازده نزولی محدود می شوند . ( Juniper | 2002)
در اقتصاد
دانایی محور ، تولید و بهره برداری از دانش در قسمت بزرگی از رشد اقتصادی و ایجاد
ثروت ، سهیم می شود . در حالیکه عوامل سنتی تولید ، اهمیت خود را دارا هستند ،
دانش عامل اساسی رشد ، ایجاد ارزش جدید و تدارک پایه ای برای باقی ماندن در رقابت
محسوب می شود . در حالیکه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی ابزار توانمند و اساسی به
حساب می آیند ، هسته اصلی اقتصاد دانایی محور ، سرمایه انسانی خواهد بود که بطور
اساسی ظرفیت ایجاد ، نوآوری ، تولید و بهره برداری از ایدههای نوین بعلاوه
بکارگیری و مهارتهای کارآفرینی و تجربه های پیشین را خواهد داشت . (Godin
| 2004)
2ـ2ـ ویژگی های اقتصاد دانایی محور
جنبه
کلیدی از تئوری رشد جدید ، بطور صریح بوجود آمدن تکنولوژی جدید است. (و نه سرمایه
و نیروی کار). تکنولوژیها و دانش جدید بطور اساسی ویژگی های متمایز از دیگر
کالاهای اقتصادی دارند . آنها غیر رقابتی
هستند که مفهوم آن ، این است که هریک از آنها می توانند از خودشان استفاده میکنند
بدون اینکه استفاده مؤثر از دیگری را کاهش دهند . از نظر اقتصاد دانان ، کالاهای
غیر رقابتی ، تابع قانون بازده نزولی نمی شوند. (Romer|1996 ). رشد دانائی محور رشد یک نظام تکاملی است
که بطور ساده یک تعادل نیوتونی از عرضه و تقاضا نیست که همیشه بدنبال نقطه تعادل
است. پل رومر مینویسد: نگرشی سنتی اقتصاد که بوسیله
آلفرد مارشال در
اواخر قرن نوزدهم تبلور یافت، اقتصاد را یک سیستم خوش توازون میداند که همیشه
تمایل به برقراری تعادل است. این نگرش بوسیله جوزف شومپیتر
به چالش کشیده شد. وی معتقد بود که تغییرات اقتصادی ، تغییرات ناکهانی و عدم
پیوستگی را بهمراه دارند. این تغییرات بوسیله موفقیت فناوریها و اعمالی که روشهای
ناموثر قبلی را منسوخ میکنند محرک رشد میشوند. ایدههای جدید بکرار توسط بنگاهها
ایجاد میشوند و چنین نتایجی را شومپیتر، انهدام خالق
نامیده است.(Schumpeter| 1934
) .
اقتصاد
جدید نیز دقیقا چنین ویژگیهایی را داراست. این اقتصاد بدنبال نقطه تعادل نیست و
تازمانیکه نتوانیم خود را نابود نکنیم ، دیگران ما را نابود خواهند کرد. بدون
انهدام خالق، هیچ بهبود تکنولوژیکی رخ نخواهد داد. بطور خلاصه ویژگیهای اقتصاد
جدید را میتوان اینچنین شمرد(Thurow|
1999).
? تکنولوژی ابزار مسلم و قطعی است
? جهانی سازی ایده برتر است
? دانش ثروت را بوجود می آورد
? مردم و منابع انسانی خیلی بیشتر از منابع خام اهمیت دارند
? رقابت بیرحمانه می تازد
? اتئلافها
بعنوان راهکاری برای انجام دادن اعمال بخصوص میباشند
? مکان هنوز موضوع مهمی است
اما بدلایل مختلف چنین ویژگیهایی از لحاظ تجربی
نیز قابل بررسی است. ویکاف در
مورد صنعت نرم افزاری ذکر میکند که در دهه 70 ،80% ارزش یک کامپیوتر IBM سخت افزار و 20% هزینه آن مربوط به جنبه نرم
افزاری بوده است. در دهه 80 این سهم ها معکوس شده است. نرم افزار، بعبارت دیگر
دانش دخیل در محصولات نه تنها اهمیت فراوانی در ارزش افزوده تمایز محصولات ایجاد
کرده بلکه همچنین یک منبع نوآوری نیز بوده است.(Wyckoff | 1996 ) همچنین سابر را در
نظر بگیرید که بوسیله خطوط هوایی آمریکا برای بهبود فرآیند زمانبندی پروازهای
داخلی توسعه یافته است که نرخ بازده کسب و کار سنتی را در شرکت بطور شگفت انگیزی
بهبود بخشیده است. همچنین افزایش در سیر صعودی تولیدات دانش محور منجر به انتقال شگرفی از استخدام
نیروی کار از بخش صنعت به بخش خدمات در دهه اخیر در کشورهای OECD شده
است. ارزیابی استخدام نیروی کار ایالت متحده بیانگر این گرایش است . در آغاز قرن
نوزدهم ، بیشتر از 75% نیروی کار در بخش کشاورزی بکار گرفته می شدند ،در سال 1995
، این رقم فقط به 3% رسیده است.(Wyckoff
| 1996)
2-3- اجزاء و قواعد اقتصاد دانایی محور
برای تبیین بهتر
اجزاء و مؤلفه های یک اقتصاد دانایی محور از شاخص های توسعه اقتصاد دانایی محور (KDI) بهره میگیریم . این شاخص ها در برگیرنده
چهار سطح از معیارهای توسعه یعنی زیر ساخت های رایانه ای ، ساختارهای اطلاعاتی ،
تحصیل و آموزش و تحقیق و توسعه (R&D)
و تکنولوژی هستند . ( Solow | 1997
)
اندازه گیری
دسترسی به شاهراه های اطلاعاتی از طریق معیارهای زیر صورت می پذیرد:
-
سهم استفاده از
کامپیوترهای گستره جهانی
-
تعداد
کامپیوترها در هر 1000 نفر جمعیت
-
توان سرانه
کامپیوتر
-
ارتباط به
اینترنت
تمهیدات
و ملزومات قانونی برای تدارک مجاری مطمئن و توانمند ساختن محیطی مناسب برای جریان
یکپارچه ی اطلاعات در راستای یادگیری و پیشرفت در سطوح کارکنان ، سازمان و ملی
نیازمند بررسی معیارهای زیر می باشد :
-
سرمایه گذاری در
ارتباطات راه دور
-
تعداد خطوط تلفن
اصلی
-
تعداد خطوط تلفن
همراه
-
مجموعه های
تلویزیونی ، رادیویی و مطبوعاتی
-
هزینه های تماس
بین المللی
معیارهای
مرتبط با جنبه اصلی اقتصاد دانایی محور یعنی انسان موارد زیر را شامل می شود :
-
هزینه ی کلی
سرانه آموزش
-
نرخ سواد
-
نرخ معلم به
دانش آموز
-
تحصیلات عالیه
R&D اساساً منعکس کننده ظرفیت نو آوری و
بکارگیری تکنولوژی های جدید است . معیارهای مربوط شامل این موارد میگردد :
-
سهم صادرات
تکنولوژی های پیشرفته از صادرات تولیدات صنعتی
-
تعداد دانشمندان
و مهندسین در R&D
-
تعداد سرانه
کارکنان R&D در کشور
-
تعداد سرانه
کارکنان R&D
از تولیدات ناخالص داخلی
-
متوسط تعداد حق
اختراعات ، ثبت امتیازات و ...
-
هزینه سرانه کسب
و کار در R&D
بطور سنتی ،
تمرکز اقتصاد روی بازده تخصیصی بوده
است که مفهوم آن تخصیص کالاها و خدمات کمیاب در بین اسباب رقابتی بوده است . این
تعریف بر اساس اصل بهینگی پارتو می باشد . اما در رشد جدید ، نورث از بازده تطبیقی
سخن به
میان می راند . این بازده ، توانایی اقتصاد و نهادها یا قوانین مربوط را برای
مقابله با تغییرات نهادی و عرفی در طی زمان نمایش می دهد . بازده تطبیقی در ارتباط
با قواعدی از شیوه های استنتاج اقتصادی در گذر زمان است . یکی از عناصر بحرانی در
بازده تطبیقی تحمل ایده های جدید است که این امر خود منجر به پیدایش قواعد جدیدی
برای اقتصاد دانایی محور شده است.(North
| 1990 )
قواعد جدید برای
اقتصاد دانایی محور را می توان به صورت زیر تشریح کرد : (Thurow | 1999 )
-
خودتان را نابود
نکنید ، دیگران شما را نابود می کنند . کسب و کارهای موفق باید خواهان از بین بردن
شیوه های قدیم و پی ریزی شیوه های جدید باشند .
-
فعالیت های کسب
و کار باید از مزیت عدم تعادل تکنولوژیکی ، عدم تعادل توسعه ای و عدم تعادل جامعه
شناختی نهایت بهره برداری را بکند چرا که همه دیگر فعالیت ها دارای فرآیند رشد
آهسته ای هستند و فرآیند کسب و کار آنها با نرخ بازده پایینی دنبال می شود .
-
راز موفقیت ،
یافتن مکان هایی برای بکارگیری منابع آنهاست که
نقاط ضعف آنها نامرتبط است . درک ، تشخیص و پذیرش محدودیت تحمیلی بوسیله
ضعف های ژنتیکی ، نقطه شروع رفتار عقلایی برای سازمانها ست .
-
هیچ زیر مجموعه
نهادی برای تغییرات کارآفرینانه فردی در بنگاهها وجود ندارد . برندگان کارآفرین از
بازی ها ، ثروتمندتر و قدرتمندتر می شوند ، اما بدون کارآفرینی ، اقتصادها ضعیف و
فقیر می شوند.
-
منافع حاصله از
سرمایه گذاری های اجتماعی بیشتر در تحقیقات پایه به اندازه همه آن چیزی است که تا
بحال در اقتصاد ، سرمایه گذاری شده است .
-
بزرگترین پدیده
ی ناشناخته برای بنگاهها در یک اقتصاد دانایی محور ، چگونگی داشتن یک مقامی است که
تابحال چنین مقامی در چنین اقتصادی موجود نبوده است .
-
پیشرفت های
اقتصادی و محیطی مترادف هستند نه متضاد .
3- مدیریت دانش
3-1 مفاهیم
مدیریت دانش
درباره ی کسب و ذخیره کردن دانش کارکنان و قابل دسترسی کردن دانش به دیگران در
داخل یک سازمان است .(Nanoka | 1995
). بحث در مورد دانش ، معمولاً گفت و گوها را به سمت حیطه های فلسفی و انتزاعی
سوق میدهد ، این در حالتی است که مدیریت دانش ، دنیایی واقعی و ملموس دارد : جهان
بودجه ها ، ضرب العجلها ، خط مشی های اداری و رهبری سازمانی .(Held | 1992 ).
مدیریت دانش (KM) نقش مهمی در R&D با بهبود کارایی و اثر بخشی بازی می کند . (Parikh | 2001) . KM در راستای نو آوری وسیعتر بعنوان یک عامل
اساسی در ازدیاد توسعه محصولات و خدمات بوده است . (Mc Adam | 2000) اجزای یک
متدولوژی KM ، بطور کلی
هفت گام را در بر می گیرد : مشخص کردن مسأله ،آگاهی برای تغییر ، ایجاد تیم کاری
روی پروژه ، نگاشتی از دانش (ترسیم جریان دانش) ، ایجاد یک ساز و کار باز خوردی در
راستای گزارش دهی در برخورد با مشکلات احتمالی ، تعریف بلوک ساختاری برای سیستم KM (نظیر انباره های دانش) و یکپارچه کردن سیستمهای
اطلاعات موجود . (Turban | 2001)
. ترسیم جریان دانش، چارچوبی را برای به تصویر کشیدن دانش فراهم می کند که بطور
آسان قابل ارزیابی ، تغییر و تسهیم بوسیله دیگر کاربران ( معمولاً غیر خبره ) می
باشد .
نیسن یک
مدل ترکیبی از فرآیند KM
با گامهای زیر ارائه می دهد : (Nissen
| 2000)
·
جمع آوری دانش
·
سازماندهی دانش
·
ذخیره کردن دانش
·
قابل دسترس کردن
دانش
·
استفاده و بهره
برداری از دانش
·
ارزیابی دانش
چنین مدلی بر
پایه سیستم مدیریت دانش(KMS)
طراحی می شود که وظیفه آن جمع آوری،سازماندهی و انتشار دانش سازمانی با بهره گیری
از اطلاعات و داده های مناسب است.
3-2-دانش و اقسام آن
اصطلاح دانش
اغلب به توانایی یادگیری، ایجاد و سهیم کردن نوآوری و ارزش افزوده در تولید،
فرآیندها و خدمات کسب و کار در اقتصاد مربوط میشود) Nanoka|1995 (. فرایند جهانی شدن و تغییرات سریع نوآوری
های تکنولوژیکی،دانش را به عنوان اساس مزیت های رقابتی قرار داده است. دانش ترکیبی
از تجربیات، ارزش ها، اطلاعات موجود و نگرش های کارشناسی نظام یافته است که
چارچوبی برای ارزشیابی و بهرهگیری از تجربیات واطلاعات جدید بدست میدهد.
بنابراین برخلاف داده و حتی اطلاعات، مشمول قضاوت نیز می شود.همچنین در برخورد با
اطلاعات و موقعیت های جدید خود را پالایش و تصحیح میکند) .(Pyo|2005
یک اقتصاد
سازمان یافته ممکن است بسته به شدت رشد دانش در کالاها و خدمات ،گونه ای از دانش
مکتوبیا صریح و یا
دانش ضمنی را تولید کند
. دانش مکتوب نوعی دانش است که مستند، ذخیره و یا
تبدیل به یک فرم قابل بازیابی می شود و میتواند توزیع و انتقال داده شود و به
راحتی برای مراحل بعدی مورد استفاده قرار گیرد.دانش ضمنی اغلب به دانشی گفته می
شود که از طریق تجربه انباشته می شود تا اینکه تحصیل و یا آموزش داده شود و ممکن
است به آسانی قابل انتقال نباشد ) Duffy|2000 (
. در سازمان ها دانش اغلب در اسناد، روال ها، فرایندهای عملیاتی و فرم ها جاسازی میشود. بطور کلی
پذیرفته شده است که دانش توده ای از اطلاعات سازماندهی شده است که از طریق تجربه
،ارتباط و یا استنتاج حاصل میشود .
3-3- مهارت های
مدیریت دانش در فعالیت های تحقیق و توسعه و نوآوری
تکنولوژی هایی
که برای مدیریت دانش استفاده می شود شامل زیرساخت های دانش شبکه ای ،دانش مشترک در
اینترانت و اکسترانت ،دانش خارج سازمانی و ... می باشد .اسباب غیر فنی برای مدیریت
دانش بی شمار هستند و شامل بحث های غیر رسمی کارگاه های آموزشی ، کارآموزی ها و
... می باشد . موارد کلیدی برای موفقیت KM
ساده ولی مهم
هستند .یووا توضیح
می دهدکه اهداف زیر اساسی هستند : آگاهی از دانش و مهارت های دیگران، زمان و مکان خلق دانش، تسهیم و بکارگیری دانش، صداقت بین جستجو
کنندگان دانش و منابع دانش، زبان مشترک و درک وتشخیص سازوکارهایی که به طور فعال
در تسهیم دانش دیگران به داخل سازمان دخیل هستند) Yuva|2002 (.
اعمال مدیریت
دانش موثر،هزینه ها را کاهش وسطح خدمات به مشتریان را افزایش خواهد داد. برای مثال
، هماهنگی دانش ومدیریت دانایی در یک زنجیره تأمین به بیشینه کردن سود کلی کمک می
کند و بهینه سازی زنجیره تأمین را افزایش میدهد. مدیریت دانایی ، یک جزء مهم برای
تمام نواحی سازمان از منابع انسانی و R&D
گرفته تا زنجیره تأمین و خدمات به مشتریان را در بر می گیرد. در ادبیات توسعه ای ، دو قسم از نو آوری
وجود دارد : افزایشی توسعه ای ویا
ریشه ای. اولی نوع
معمول است و اغلب از گوش دادن و آنگاه پاسخ دادن به احتیاجات مشتری حاصل می شود .
به عبارت دیگر اغلب از نوع کششی از بازار است . (Darroch | 2002) . نوآوری های
ریشه ای تمایل به ایجاد مهارتهای قطعی و افزونگیهای دانش دارند که اغلب نتایج
تکنولوژی جدید و بر پایه ی علم هستند . زمانیکه دانش ، تکنولوژی و متدهای جدید در
فرآیند بکار گرفته می شوند و بخصوص در سطح زنجیره ی تأمین ، ارزش بخصوصی می تواند
هم برای بنگاه های تولیدی و هم برای مصرف کنندگان نهایی داشته باشد . تمام
فرآیندهای نوع آوری به شرکت های انعطاف پذیر و فرصت طلب وابسته اند . یک سیستم
مدیریت دانش می تواند به شرکت ها برای هر چه بیشتر چابک شدن آنها کمک کند .
رابطه بین ورودی
و خروجی نوآوری نسبتاً پیچیده است . بعلاوه ، مدیریت فرآیند نوآوری، فقط به تعدادی
از عوامل ورودی ، اهمیت برجسته ای قائل است . نوآوری می تواند بعنوان یک فرآیند
متقابل بین افراد گوناگون و دپارتمان های مختلف در داخل یک بنگاه تلقی شود اما
همچنین به تعامل با شرکای همکار خارجی نیز وابسته است . بنابراین درک پتانسیل
نوآوری نه تنها وابسته به عوامل ورودی است بلکه شامل ویژگی های سازمانی نیز می
گردد . کارکنان R&D
، قسمت مهمی از سرمایه بنگاه ها و پتانسیل نوآوری آنها را تشکیل می دهند . (Coock | 1996) . یک سازمان می تواند نوآوری خود را با
تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح از طریق خارجی کردن منابع و سهیم شدن با دیگران ،
افزایش دهد . دانش ضمنی منبع اصلی خلق دانش جدید و نوآوری پیوسته است . (Nanoka
| 1995) .
دلیل اصلی
همکاری ها در دهه ی 80 و 90 ، کاهش هزینه های توسعه ، کمینه کردن ریسک شکست برای
نیل به صرفههای مقیاس و سرعت بخشی به فرآیند نوآوری بوده است . امروزه ، همکاری
بر جنبه هایی از دانش نظیر سهیم شدن ،مبادلات و یکپارچگی دانش برای غلبه بر
محدودیت ها و موانع در راستای نیل به اهداف پژوهش متمرکز است (Parker | 2000) . دانش لازم
برای تحقیقات مدرن امروزی بسیار پیچیده شده است و در اقتصاد دانش محور امروزی ،
تقریباً غیر ممکن است که هر واحد R&D
به تنهایی بتواند در زمینهای از تحقیقات پیچیده ،اطلاعات خود را بروز نگه دارد .
شبکه ها و ائتلاف ها منابع اصلی نوآوری هستند . (Von hipple | 1998) . این شبکه
ها ، تأمین کنندگان ، شرکای بنگاهی ، توزیع کنندگان و دیگران را در بر می گیرد .
چنین سیستم همکاری ،جریان دانش را در بین شبکه ها تسهیل خواهد کرد .
جدول 1 ، اعمال KM را از طریق همکاری در واحدهای R&D در فرآیند های نوآوری نشان می دهد .
جدول 1 : اعمال KM در فرآیند نوآوری (منبع :Somachi
| 2005)
فرآیندهای
نوآوری
|
اعمالKM
|
تولید ایده
|
کسب، مبادله و یکپارچگی ایده های
پژوهشی مختلف از جوامع تحقیق
|
طراحی تحقیق
|
کسب دانش بروز درباره ابزار توسعه
طراحی محصول و مبادله دانش در باره تمایلات آتی
|
ارزیابی و انتخاب
|
تجزیه و تحلیل آمادگی و پتانسیل تیم R&D برای تصمیمگیری درباه توسعه درونی یا
تحقیقات مشترک، طرحهای تحقیق انتخاب شده بر اساس جلسات مربوط به بودجه با تعامل بر
روی خروجی تحقیق
|
فرآیندهایچندگانه R&D
|
کسب، مبادله و انتقال دانش و ایدهها
به وسیله شرکا
ارتباط با تیم تحقیق از طریق برنامه
های پیام رسانی
استفاده از جلسات رودررو با شرکتهای
محلی
تهیه کردن دانش از طریق انباره های
دانش وب محور
|
یکپارچگی دانش و خروجیهای تحقیق
|
جلسات رسمی و غیر رسمی از طریق ویدئو
کنفرانسها و محققان و شرکا
|
طراحی فرایند برای تولید پیش نمونهها
|
کسب اطلاعات و دانش برای خلق پیش نمونه
نزدیک به محصول واقعی
|
تست سراسری
|
تست پیش نمونه های تجاری بوسیله
شرکتهای محلی در تعامل با مدیریت سازمان
|
تولید
|
نسخه برداری از کاربردها و توزیع به
عموم از طریق وب سایتها
انتقال دانش و تکنولوژی به صنایع برای
تولید انبوه از محصولات تجاری
|
ورود به بازار
|
گسترش خروجیهای تحقیق به عموم از طریق
وب سایت
توسعه محصولات و فروش آنها بوسیله
شرکتهای محلی
|
ابزارهای تعاملی
KM در ارتباط با کسب، بکارگیری و اشاعه دانش
اغلب بر اساس همکاری با آژانسهای دولتی، صنایع و دانشگاهها یا مراکز تحقیقاتی شکل
میگیرد. شکل 1 موید این ابزارهاست(Somashi| 2005 ):
4- خط مشی های مدیریت دانایی در اقتصاد دانایی محور
4-1- واحدهای تحقیق و توسعه و نوآوری در بنگاههای صنعتی
تحقیق و توسعه
بسیاری از فعالیتهای مرتبط با انواع تحقیقات را در بر میگیرد. سازمان همکاری و
توسعه اقتصادی، تحقیق و توسعه را چنین تعریف میکند: کار خلاقی که بر پایه ای نظام
یافته انجام میشود تا گنجینه دانش علمی و فنی افزایش یافته از آن به منظور ابداع
کاربردهای جدید استفاده شود. (OECD| 2000)
مفاهیم تحقیق و
توسعه در تفکر مدیریت آنچنان با یکدیگر عجین شده است که اغلب تمایز بین این دو در
تصمیمگیریهای مدیریتی نادیده گرفته میشود در حالیکه تفاوتهای اساسی از نظر
ساختاری و عملکردی بین تحقیق و توسعه وجود دارد. در تحقیقات بر جنبههای علمی،
گسستن چارچوبهای موجود و خلق دانش جدید تاکید میگردد ولی کارهای توسعهای و
مهندسی به جنبههای اقتصادی و نتایج تجاری و محدود کردن دانش جدید به راه حل مشخص
فکر میکند. (Eldered| 1997)
بنگاههای صنعتی
موفق آنهایی هستند که بتوانند بطور مستمر به تولید دانش بپردازند و آنرا در سراسر
سازمان توزیع کنند و سریعاٌ آنرا تبدیل به تکنولوژی و محصول نمایند. این فعالیتها
مشخص کننده بنگاهها و یا سازمانهای مولد دانش است. سازمانهایی که تنها کارشان
نوآوری مستمر میباشد. بنابراین در فضای کسب و کار امروز اولاٌ مزیتهای رقابتی
شرکتها تابع توانمندی آنها در تولید دانش تکنولوژیکی و و نوآوری است و ثانیاٌ
برخلاف گذشته که نوآوری در نتیجه نبوغ افراد خاصی اتفاق می افتاد، امروز محصول
عملکرد آگاهانه و برنامهریزی سنجیده واحدهای تحقیق و توسعه و کار جمعی پژوهشگران
حرفهای و پرداخت هزینه های قابل ملاحظه است. واحدهای R&D
دو وظیفه اصلی را به عهده دارند: (yogesh|2000)
?
انجام تحقیقات
توسعه ای و کاربردی به منظور ایجاد محصولات جدید با استفاده از تکنولوژی موجود،
بهبود مستمر فرآیندهای تولیدی و عملیاتی و بهبود مستمر مشخصات محصول با بهرهگیری
از تکنولوژیهای موجود.
?
انجام تحقیقات
پایه ای به منظور گسترش مرزهای دانش و دسترسی به تکنولوژیهای کاملاٌ متفاوت از
تکنولوژیهای موجود.
واحدهای R&D
از چهار جنبه با دیگر واحدها متفاوت هستند: کارکنانی که در آنها کار میکند، ایده
هایی که آفریده میشوند، نحوه بدست آوردن پشتوانه مالی تحقیقات و فرهنگ سازمانی.
این چهار جنبه، عناصر بنیادی یک واحد تحقیق و توسعه هستند. فرهنگ سازمانی
دربرگیرنده این واحدها عوامل ملموسی چون امکانات تحقیقی، تجهیزات آزمایشگاهی و
ساختمانهای اداری و عوامل غیر ملموسی چون قوانین، مقررات، ارزشها و هنجارها را
شامل میشود که به نحو چشم گیری با دیگر واحدها و یا سازمانها متفاوت است. (Eldered|1997a)
صاحبنظران
مراحل و شیوه های متفاوتی را برای فرآیند نوآوری ذکر کردند که مفهوم اصلی همه
دیدگاهها یکسان میباشد. شکل2 یک نمونه از مراحل نوآوری را در فرآیند تولید محصول
نشان میدهد. (Tarek|2001)
همانگونه
که ملاحظه میشود، در این فرآیند طیف گسترده و متنوعی از فعالیتها وجود دارد که هر
یک دارای طبیعت و ویژگیهای خاص خود میباشد و موفقیت در این فرآیند نیازمند
شناسایی نقشهای مختلف و بکارگیری سازوکارهای مناسب برای تحقق مطلوب هر نقش است.
ایده پرداز،
خلاق، تکنولوژیست،
بازار، پیشتاز نوآوری،
حامی و کارآفرین
این نقشها را باز میکنند ولی در مجموع این فعالیتها به دو دسته کلی تحقیق و توسعه
تقسیم میشوند و معمولاٌ مراحل قبل از طراحی مفهومی و پایه بنگاه صنعتی را فعالیت
تحقیقاتی و مراحل بعد از آن را کارتوسعه ای مینامند. از آنجا که بعضی از مراحل
فعالیتهای تحقیق و توسعه کاملاٌ در هم تنیده شده است، این تقسیمبندی کاملاٌ دقیق
نمیباشد. حال سوال اساسی این است که مدیریت این دو گروه فعالیت و سازوکارهای آنها
با هم یکسان است و آیا آنها باید در یک واحد مشترک قرار گیرند و یا میتوانند در
واحدهای مجزایی باشند؟ در اقتصادهای سنتی و جدید، خط مشی های مربوط به چنین
مدیریتی چگونه است؟ بخش بعدی پاسخ به این سوالات را نمایان خواهد ساخت.
4-2- خط
مشی های مدیریت تحقیق وتوسعه در نوآوریهای تکنولوژیکی و استقرار واحدهای R&D
اگر چه
توسعه تکنولوژی در یک صنعت تابع توسعه همزمان و هماهنگ و یکپارچه تکنولوژی با
صنایع مرتبط متفاوت دیگر است، اما تکنولوژی توسعه داده شده توسط این صنعت نیز
بعنوان جزئی از تکنولوژیهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. به عبارت دیگر در
گذشته بین تولیدات یک صنعت و دانش موجود در آن تطابق وجود داشته، د رحالی که این
امر در صنایع جدید غیر ممکن است. بنابراین شرکتها به منظور دستیابی و استفاده از
تکنولوژیها و دانش موجود در صنایع دیگر و استفاده بهینه از تکنولوژی و دانش خود در
صنایع دیگر مجبور هستند تا روابط استراتژیک گسترده ای را با صنایع دیگر سازماندهی
کنند. بنابراین وجود روابط استراتژیک و مبادله دانش و تکنولوژی در فرایند نوآوری
یک انتخاب نمیباشد بلکه یکی از الزامات توسعه فناوریهای جدید است.
حتی امروزه، واحدهای تحقیق و توسعه
شرکتها نیز به تنهایی نمیتوانند نیازهای تحقیقاتی و نوآورانه بنگاهها را پاسخ گو
باشند زیرا نوآوریهای تکنولوژیکی دربرگیرنده طیف وسیع و متنوعی از فعالیتهایی است
که از ایده پردازی اولیه شروع و با تجاری کردن تکنولوژی و محصول خاتمه مییابد و
هر یک از این فعالیتها، الزامات علمی، تخصصی و مدیریتی خود را میطلبد. بنگاهها
برای مواجهه با این امر مجبور شدهاند که توان مدیریت و سازماندهی فعالیتهای خود
را تغییر داده و الگوهای جدیدی را بر فرایند نوآوری خود حاکم گردانند به نحوی که
کمترین بنگاه صنعتی را میتوان یافت که بدنبال انجام تمام زنجیره نوآوری در درون
سازمان خود باشد بلکه تلاش میکند با تکیه
بر امکانات تکنولوژیکی خود، قابلیتهای ویژه و منحصر بفردی را ایجاد نماید و در
حوزه خاصی ازفرآیند نوآوری ، مهارت وتسلط یافته و بعنوان شاخص ترین شرکت در آن
زمینه تلقی شود . این امر مفاهیم جدیدی را وارد حوزه های کسب و کار و تحقیق و
توسعه کرده است بطوریکه امروز شاهد همکاری شرکتهای معتبر درتوسعه بسیاری
ازتکنولوژیهای برترهستیم و بطورهمزمان بعضی از این شرکتها درحال رقابت بایکدیگر در
بازارها و درحوزه های دیگرهستند وبه عبارت دیگر یک نوع رقابت توأم با همکاری و در
روابط آنهاحاکم است . الگوی رقابت توأم در اقتصاد دانایی محور برتمرکز امکانات روی
حوزه های خاصی تأکید دارد . این الگو بجای تفکر همکاره بودن وسرمایه گذاری درحوزه
های مختلف ، تفکر استفاده از امکانات سایر مراکزعلمی و تحقیقاتی داخل و خارج بنگاهها
با مدیریت درسرمایه گذاری بربعضی ازحوزه ها ترویج میکند تا بنگاهها بتوانند با
میان بردن بسیاری از مشغلههای زنجیره طولانی نوآوری، دستاوردهای خود را به
بازارعرضه کنند . (1999، Myers)
خط مشی های
مربوط به استقرار واحدهای R&D ازدوجنبه قابل
بررسی است : یکی به تکامل ایده های مطرح درصنعت و اقتصاد مربوط است و دیگری به
الگوهای رفتاری مربوط درتحقیق و توسعه ما در این مقاله، ضمن تبیین این دوجنبه ، خط
مشیهای مربوط به مدیریت تحقیق وتوسعه را در اقتصاد دانایی محور بیشتر مورد بحث
قرار خواهیم داد .
تحقیق و توسعه
هر دو درکشور مادر(کشورواحد) : الگوی چنین تحقیق وتوسعه ای،خزانه ملی نامیده می
شود . ازدیدگاه اقتصادی ، محتمل ترین گزینه به رویکردهای سنتی است . این امرزمانی
اتفاق می افتد که بخش عمدهای از بازار در کشور مادر قراردارد و یا محصول طراحی
شده، منحصربه فرد ودارای مصرف محدود درسطح جهانی است . دراین موارد ضرورتی به
تطبیق محصول با بازارهای محلی ومنطقهای وجود ندارد. شکل 3 این الگو را تبیین میکند. شرکت ماشینسازی
کوباتا نمونه خوبی برای این الگو است که تمام آزمایشگاهای مرکزی ونیز 49 واحد R&D
درقالب 23 کارخانه و5گروه درناحیه اوزاکا ژاپن واقع شده است . ( Eldered|1997a)
تحقیق
درکشورمادر و توسعه درسطح بین المللی : باآزاد شدن نسبی تجارت درجهان و افزایش نقش
وسهم رشد صادرات و برونگرایی در توسعه کشورها ، چنین الگویی در واحدهای R&D
که متکی بر بازار است رخ نموده است .درمواردیکه نقش تحقیقات درفرآیند نوآوری محدود
است و یا جابجایی محصول درسطح جهانی هزینهبر بوده و یا نیازهای منطقهای متفاوت
باشد یا رقابت در محصول مورد نظر شدید باشد و شرکتهای سازنده مجبور باشند که محصول
خودرا بانیازها، خواستهها و توقعات مشتریان محلی تطبیق دهند، معمولاٌ تحقیقات
بصورت متمرکز سازماندهی شده و فعالیتهای توسعه و مهندسی درکارخانه یا بازارهای
مصرف عمده متمرکز میگردد. شکل 4 بیانگر این الگو است . شرکت schindler
سازنده آسانسور نمونه بارز
این الگو است که بخش توسعه ومهندسی آن در 100کشور مستقر میباشد . (pearce|1989)
تحقیق درسطح
بینالمللی و توسعه درکشور مادر: درمواردیکه درفرایند نوآوری ، نقش و جایگاه توسعه
و ایجاد تکنولوژی بالاتر از تحقیق است و یا اینکه شرکتی درکشور خود دسترسی کافی به
مراکز علمی و تحقیقاتی معتبر نداشته باشد ویا در تأمین نیروی انسانی متخصص و مورد نیاز
خود با مشکل مواجه باشد ولی امکان دسترسی به امکانات علمی موردنیاز به سهولت
درکشورهای دیگر مسیر باشد ، بخش عمدهای از فرآیند شناسایی تکنولوژیهای جدید ویا
تحقیقات درکشورهای دیگر انجام میگردد، اما فعالیتهای توسعه مهندسی درکشور ما
درمتمرکز میباشد . الگوی چنین سازماندهی به الگوی تحقیق و توسعه متکی برفناوری
شهرت یافته است. (myers|1999)
تحقیق و توسعه
هر دو در سطح بینالمللی : در مواردیکه هر یک از واحدهای توسعه محلی ، مسؤولیت
ایجاد تکنولوژی رابر عهده دارند وبنابراین میبایستی توان تحقیقاتی مورد نیاز برای
حمایت از توسعه دستاوردهای تکنولوژیک خودراکسب نمایند، دراین حالت واحدهای تحقیق
وتوسعه هر دو درسطح جهانی دایر میگردند . به عبارتی دیگر نیروهای واگرا دراین
بنگاهها قدرت بیشتری نسبت به نیروهای همگرا دارند. شکل 6 ساختار الگوی مربوط به
این سازماندهی راکه تحقیق و توسعه جهانی شهرت دارد نشان میدهد . این الگو بیشترین
نزدیکی را با اقتصاد جدید نشان میدهد . چراکه بکارگیری آن انعطاف پذیری بیشتر
بنگاهها رادرمواجهه باتغییرات الگوی مصرف مشتریان ، تغییرات استراتژی رقبا،
تغییرات سیاستهای اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی میسر سازد که لازمه اقتصاد جدید
برپایه چنین تغییراتی است. از طرف دیگر بین المللی کردن تحقیق و توسعه باعث ایجاد
و افزایش مزیتهای رقابتی منطقهای وکسب سهم بازار بیشتر می گردد که هزینه های
اضافی ناشی ازعدم بهرهگیری بهینه از ظرفیت این واحدها را جبران میکند. از
نمونههای بارز این الگو میتوان به شرکت
هیلوت پکارد اشاره کرد که الگوی بین المللی تحقیق وتوسعه را بصورت همزمان مورد
تأکید قرارداده است . دراین شرکت یک استقلال داخلی قوی درواحدهای تحقیق و توسعه
وجود دارد ولی هماهنگی آنها ازطریق یک ستاد مرکزی صورت میپذیرد . (Hirotaka|2004)
خط مشی های
مرتبط با تحقیق و توسعه جهانی دراقتصاد دانایی محور عبارتند از :
- بهره گیری از
شبکه های قوی اطلاعاتی و ارتباطی درراستای هماهنگی بین واحدهای تحقیق و توسعه
- متناسب کردن
کنترل مرکزی در رابطه با مراکز تحقیق و توسعه پراکنده برای اجتناب از
دوبارهکاریها
- تلاش در
هماهنگی بین مراکز تحقیق و توسعه
- یکپارچگی و
هماهنگی بین تحقیقات پایه ای ،توسعه ای و
کاربردی
- توسعه
همکاریهای بین مراکز درراستای بهره مندی مراکز از قابلیتهای ویژه همدیگر
- تعامل با
اندیشمندان درمعیارهای جهانی
4-3- خط مشی های
R&D بین بنگاهی
خط مشی های
واحدهای R&D در بنگاهها در راستای فعالیتهای نوآوری، خلق و
اشاعه دانش اشکال گوناگونی دارد که به آنها اشاره می کنیم. (Constance|
2005)
-
خط مشی R&D
داخل بنگاه: رابطه
تنگاتنگی با مزیت رقابتی شرکت دارد و در این خط مشی، دانش نباید با دیگر شرکتها و
یا سازمانها سهیم شود. (شکل7)
-
خط مشی R&D با منبع بیرون از بنگاه: برای
واکنش به نشانه های اقتصاد جدید، بنگاهها بطور فزاینده ای مجبور به تحقیقات بیرون
از مرزهای سنتی شرکت برای منابع خارجی اطلاعات و دانش هستند. آنها اینگونه دانش و
اطلاعات را از گونه ای از منابع شامل مراکز خبرگی، مشتریان کلیدی، رقبا و تامین
کنندگان پیدا می کنند. (chiesa| 2000). در این حال
مرکز R&D بنگاه میزبان فقط نقش نظارتی خواهد داشت.
(شکل 8) - خط مشی همکاری: این
رویکرد وقتی مفید است که منافع حاصل از نواحی تحقیق ناشناخته یا حاشیه ای هستند.
بسیاری از مولفان تاکید کرده اند که وقتی بنگاهها خواهان کسب تکنولوژی جدید و یا
کاهش ریسک دانش هستند آنها بیشتر متمایل به تشریک مساعی در روابط از نوع همکاری
هستند. (شکل 9)
-
خط مشی R&D با منابع بیرون از بنگاه و به فرم همکاری:
امروزه بیشتر بنگاهها از شیوه های ترکیبی استفاده میکنند تا اینکه متکی به رویکرد
منحصر بفردی باشند. در این خط مشی معمولاً واحدهای همکاری R&D
سازمانها با یک مرکز خبرگی در ارتباط هستند.(شکل10). همکاری می تواند اشکال
گوناگونی داشته باشد: ائتلافها، کنسرسیومها، شبکه ها و پروژه های R&D مشترک. 4-4- خط مشی های ائتلافهای استراتژیک
ائتلافهای
استراتژیک(SA)،
توافق همکاری بین دو یا چند شرکت است که طی آن هر شرکت (شریک) حاضر در این نوع
همکاری، مستقل باقیمیماند. به عبارت دیگر، شرکتهای شریک بدون از دست دادن تسلط و
اختیار استراتژیک به شرکت خود و با حفظ منافع مربوط به آن، توانخود را برای رسیدن
به اهدافسترگ، گردهم جمع میکنند. (Das& Teng|2000)
در ائتلافها،
گرد آمدن مهارتها و منابع مورد نیاز از سوی دو طرف می باشد و طی آن، اولا هیچکدام
از شرکا، آن پروژه یا فعالیت خاص را به تنهایی انجام نمی دهند و تمام ریسکها و
مسائل رقابت را به تنهایی متعهد نمی گردند و ثانیاً هیچ یک از شرکا دست به خرید یا
ادغام نخواهند زد.
شرکا باید سطوح
بالای مهارتها و تجارب مورد نیاز را دارا باشند. در جستجوی یافتن یک شریک، باید
مهارتها، تکنولوژیها و بازارهای شریک بالقوه مورد بررسی قرار گیرد و توجه داشت تا
مهارتهایی که توسط شرکا به شرکت گذاشته می شود مکمل هم باشند.(Douma|
2000)
یک اقتصاد بر
پایه دانش، مطلوبیتش برای مشتری گرایی، انعطاف پذیری، واکنش سریع و از هم واسازی
زنجیره های ارزشی می باشد. این امر مطلوبیت شکل گیری ائتلافها را افزایش می دهد.
موانع شکل گیری ائتلافها، ترس از اختلاس و هزینه انتقال دانش بوده است. اما امروزه
این موانع کم اثر شده اند چرا که اولاٌ گستره جهانی سیستم مالکیت عقلایی، ترس از حیف
و میل دانش را کاهش داده و ثانیاٌ روشهای مناسبتر و هزینه کردن دانش، هزینه های
انتقال آنرا به موتلفین کاهش داده است این امر با استفاده از گستره فناوریهای
اطلاعاتی حاصل شده است. (Contractor| 2000)
خط مشی های
ائتلاف استراتژیک به تغییرات محیطی، قانونی و استراتژی بنگاهها مربوط می شود. ما
در اینجا فقط به خط مشهای مدیریت دانایی در بنگاهها می پردازیم:
·
مشخص کردن و رمز
گذاری دارائیهای دانش در بنگاههای صنعتی: بسیاری از کسب و کارهای با تکنولوژیهای
پیشرفته و دانش محور با هزینه های ثابت بالا و هزینه های متغیر خیلی پایین مشخص می
شوند. دلیل این امر دنبالهای از خلق – رمز گذاری و
انتقال دانش در استراتژی ائتلاف است. هزینه های خلق دانش می تواند بسیار بزرگ باشد
و هزینه های رمزینه کردن آن کوچک باشد. یکبارکه دانش رمزگذاری شد هزینه انتقال آن
به دیگر مکان بطور نسبی کوچک خواهد بود. بنابراین وظیفه مدیریت دانش، مدیریت هزینه
در دنباله کسب، بکارگیری و انتقال دانش است.
·
شتاب در نرخ
تغییرات فنی: با شتاب در نرخ تغییرات فنی، دوره عمر محصولات کوتاه و تعداد
ائتلافها بطور نمایی افزایش پیدا کرده است. وظیفه مدیریت دانش در این ارتباط توسعه
همکاریهای خارج سازمانی برای مواجهه با تغییرات آنی و ناگهانی است.
·
رشد تنوع منابع
دانش: بنگاهها بطور فزاینده ای پی برده اند که منابع درونی دانش آنها ناقص است. در
این راستا، ائتلافها اسبابی را برای کسب منابع بیرونی دانش تدارک دیده اند. وظیفه
مدیریت دانش، ارائه راهکارهایی برای تسهیم بیشتر دانش داخلی با دیگر سازمانها بهره
برداری از دانش سازمانهای دیگر است.
·
تعدیل هزینه ها
و ریسکهای R&D : مدیریت
دانایی در تعامل با مدیریت R&D می تواند ریسک
مربوط به هزینه های صورت گرفته در بخش R&D
صنایع دانش محور کاهش دهد. در رویکرد همکاری R&D،
نه تنها هزینهها و ریسکها بین موتلفین سهیم می شود بلکه هم افزایی تکنولوژیکی در
بین شرکای تحقیق می تواند هزینه کلی پروژه را کاهش دهد در کاربرد تکنولوژی، شرکای
ائتلاف می توانند افزایش در بازده مقیاس و صرفههای حوزه شبکه ای را تدارک ببیند.
این شبکه ها میزان ریسک را نیز در مرحله تجاری سازی کاهش خواهند داد.
خط مشی
های ائتلاف استراتژیک، پیامدهای زیر را بدنبال خواهد داشت: (Ostry|1998)
-
مشتری گرایی
انبوه
-
ارتباط و
هماهنگی موتلفین در زنجیره ارزشی که اجازه می دهد ردپایی از فروش، بازار و سایر
عرضه کنندگان در یک سیستم باز مهیا شود.
-
رمزینه شدن دانش
در سیستمهای خبره که تسهیم آنرا در میان موتلفین مهیا می سازد. این امر بنگاههای
کوچک صنعتی را قادر می سازد تا درآمدهای اضافی ثابتی کسب کنند و به بازارهای خارجی
دسترسی پیدا کنند.
-
معرفی یک جرگه
بزرگ از شرکا که تمایل به همکاری موثر دارند.
-
توانمند سازی
بازارهای هدف.
-
دانش به عنوان
منبع مزیت رقابتی، تمرکز اصلی روی نقش مدیریت اثر بخش دانش در داخل بنگاه خواهد
داشت.
-
زمینه ساز بوجود
آمدن دانش شراکتی که تمرکز اصلی آن روی توسعه مهارتها و فوت و فن مفید در
ائتلافهای آتی خواهد بود.
4-5- خط مشی های همکاریها و تشریک مساعی
فرایند
خلق دانش و نگهداری آن هزینهبر است. بنابراین بنگاهها لازم است که به صرفه های
اقتصادی از طریق تخصص گرایی نایل شدند. (Demz| 1991).
به همین جهت است که بنگاههای صنعتی ترجیح می دهند که منابع خود را بسوی فعالیتهای
هسته ای متمرکز کنند. برای بدست آوردن چنین صرفه هایی، دو راهحل ممکن است: معاملهدر
بازار یا همکاری و تشریک مساعی.
وقتی
بنگاهها رغبتی به توسعه ظرفیتهای اضافی از خود نشان نمی دهند ولی نیاز به دسترسی
نزدیک به فعالیتهای غیرمشابه و تکمیلی دارند، توافقات همکاری اتخاذ می گردد. بر
خلاف هزینه های تولید و حمل و نقل، بنگاهها نبایستی بیمیل به اتخاذ و اجرای یک
استراتژی از توافقات همکاری، حداقل به دو
دلیل زیر نباشند:
-
در نظر گیری این
مطلب که تمام بنگاهها بطور یکسان صاحب شایستگیهای فنی نمی شوند بلکه لازم است که
چنین قابلیتهایی را خودشان بوجود آورند و آنهم در زمانیکه بنگاهها با افزایش
محدودیتهای مالی دست به گریبانند. در این رویه، هزینه های سرمایه گذاری از منابع
وصولی آن تفکیک میشود و بنابر این زمان می برد تا سرمایهگذاری اولیه بازدهی
داشته باشد. در اقتصادهای جدید، روابط حاصل از تشریک مساعی محدودیتهای مالی
بنگاهها را بوسیله کمک در تسهیم دانش و شراکت در نوآوری، کاهش خواهد داد.
-
دلیل دوم مربوط
به یادگیری است. روابط همکاری ممکن است به شکل سلسله مراتبی باشد. با وجود این،
وقتی صداقت در همکاریها جایگزین عدم قطعیت و فرصت طلبیهای احتمالی می شود، وظایف
غیر رسمی ممکن است چارچوب پایدارتری را برای فعل و انفعال بوجود آورند. (Lundvall|1988)
در این مورد رابطه مصرف کننده-تولید کننده بیشتر وابسته به فرآیندهای نوآوری خواهد
بود.
-
یادگیری، نخستین
گام در استراتژی اقتصاد دانایی محور است. یادگیری اشکال گوناگونی می تواند داشته
باشد، فعالیتهای تحقیق و توسعه، توسعه مهارت و آموزش. البته جنبه های اصلی یادگیری
نیز به توافقات همکاری بین بنگاهها استوار خواهد بود. چرا که صرف هزینه های کلان
برای یادگیری برای بنگاههای منفرد مقرون بصرفه نخواهد بود. چنین یادگیری متقابل
بین بنگاهها، سه بعد زیر را دارا می باشد:
(Lundvall| 1993)
?
یادگیری فنی
وقتی موجود است که تعاملات بین مصرف کنندگان و تولید کنندگان، درک مناسبی از احتیاجات دو
جانبه را تهییج میکند.
?
یادگیری ارتباطی
مستلزم برقراری کدهای فنی و دانش ضمنی و بخصوص برای شرکای همکاری است.
?
یادگیری
اجتماعی، امکان فرصت طلبی را بوسیله ایجاد کدهای رفتاری مشابه محدود میکند.
جنبه دیگری از
استراتژیهای همکاری در خوشه های صنعت نمود پیدا میکند. مفهوم خوشه های صنعت برای
اولین بار توسط مایکل پورتر، تبیین شد که در مطالعه وی درباره مزیت رقابتی ملل،
ویژگیهای مکانی بعنوان بازیگران اصلی در موفقیت صنایع منطقه ای معرفی شدند. (Porter|
1990)
خوشه ها، گروهی
از بنگاههای مشابه و یا مرتبط میباشند که در یک منطقه جغرافیایی کوچک تمرکز یافته
اند. برای چنین خوشه هایی، آنها باید شامل بنگاههای مرتبط داخلی در مقیاسهای کوچک،
تامین کنندگان بخصوص، مهیا کنندگان خدمات، بنگاههایی با صنایع مرتبط و نهادهای
مشارکتی (نظیر انجمنهای تجاری، دانشگاهی، مرکز انتقال تکنولوژی و...) باشند. از
طریق رقابت و پویایی های بنگاهی، خوشه های صنعت موفق به ایجاد مزیت رقابتی برای
بنگاههایی می شوندکه در داخل آنها قرار گرفتهاند.
توسعه خوشه ای
در بسیاری از موارد ارتباط زیادی با اهمیت رشد اقتصاد دانایی محور دارد. فرایندی
که چنین انباشتگی صنعت را در مکانهای بخصوصی خلق و نگهداری میکند، قسمت سترگی از
فرایند خلق دانش است. چنین خوشه های صنعت مایل به منابع پرطراوت نوآوری هم در
شراکتهای موجود و هم از طریق خلق کسب و کارهای جدید هستند.خط مشی های بخصوصی بصورت
قوانین و راهکارها برای همکاری بنگاهها در خوشه های صنعت وضع شدهاند: (Porter|
1998)
?
تشویق بنگاهها
به آگاهی از مزایای خوشه ها.
?
تعهد همیشگی به
تشخیص موقعیت رقابتی خوشه ها از طرف بنگاهها.
?
مقایسه نسبی
موقعیت یک خوشه با دیگر خوشه های منطقه ای.
?
مشخص کردن
محدودیتها، موانع و مزیتها.
?
توسعه آموزش و
برنامه های مدیریتی.
?
تدارک
برنامههای علمی، ترویجی از طریق موسسات در راستای هماهنگی بین بنگاهها در
خوشهها.
?
هماهنگی با
نهادهای منطقه ای.
?
شراکت فعالانه
با دولت.
?
مشخص کردن
شکافهای مربوط در خوشه در راستای تازه واردین (بنگاهها).
?
گسترده کردن
قوانین مرتبط با شمولیت تمام بنگاهها و اجزا خوشه ها.
4-6 خط مشهای
نوآوریهای منطقه ای
در اقتصاد های
جهانی ، سیستمهای دانش و نوآوری به آسانی به مرزهای ملّی محدود نمیشوند و ساز و
کارهای تنظیمی را میطلبد. خط مشی های موثر برای تشویق توسعه دانایی محور ، یک
پاردایم جدیدی را میخواهد که بر روی توسعه منطقهای تاکید دارد که بر پایه
هماهنگی نهادی در داخل یک ساختار ناحیه ای بنا میگردد و در عین حال باسیستمهای
دانش ملّی و فرا ملّی مرتبط است. نقش دولت در این راستا توسعه حجم انبوهی از
اطلاعات و ابزار در زمینه های بخصوص از دانش در نهاد های معین، استقرار محرکهایی
برای تغییر و تاکید بر استقرار یک منطقه مناسب است.(Lundvall|
1993 ) خط مشی هایی رقابت پذیری منطقه ای و ظرفیت نواوری خواستار
پیشنهادات زیر میباشد: (Porter| 1998 )
? آرمان اقتصادی برای نواحی بایستی در اعتلای یک حد بالایی
از استاندارد و زندگی باشد
? خلق یک محیط با کیفیت بالای کسب و کار وابسته به پرورش
نوآوری و بالا بردن بهرهوری است.
? کامیابی یک منطقه وابسته به بهرهوری تمام صنایع آن
میباشد.
? بهرهوری به آنچه که صنایع در داخل یک منطقه رقابت میکنند
بستگی ندارد بلکه به چگونگی رقابت وابسته است.
در این میان نقش
مدیریت دانایی در بنا کردن اساس نوآوری منطقه ای حائز اهمیت است. مدیریت باید ایده
های زیر را ترغیب کند (Demz| 1991 ).
?
نوآوری یک ورزش
گروهی است.
?
اطلاعات خوب،
نوآوری را در دستور کار منطقه ای قرار میدهد.
?
آگاهی ارتباط و
ترغیب (دوباره و دوباره و به کرار)
?
منطقه ای فکر
کنید و منطقه ای عمل کنید.
?
دیوارها را بین
مردم از بین ببرید.
?
ایده های داغ از
مکانهای سرد و بیروح بیرون میتراود.
?
از دیگران یاد
بگیرد، اما خودتان خلق کنید.
?
قدرت شبکه ها را
از هم باز کنید.
?
کار( وظیفه) به
معنای واقعی هرگز انجام نمیشود.
?
هرکس باید
بتواند «چیز بزرگ بعدی» را خلق کند.
مناطق با کیفیت
زندگی پائین در جذب بنگاهها و کارگران ضعیف خواهندبود. نوآوری آنها پائین و
همواره خود را پیرو خواهند دید. در مقابل آن مکانهایی که استراتژی ممتاز در قبال
بهبود کیفیت زندگی دارند، مزیتی در جمعآوری
و نگهداشت کارگران دانش خواهند داشت که موفقیتشان روزبروز وابسته به آنهاست.
خط مشی های کلی در ارتباط با کامیابی مناطق در تولید دانش و فرآیند نوآوری بشرح
زیر است: (Romer 2000)
?
استراتژیهای
اقتصادی باید روی خلق دانش تمرکز پیدا کند. نه تنها در دانشگاهها و آزمایشگاهها
بلکه باید در کل سطوح کسب و کار نیز چنین باشد.
?
مناطق و نواحی
آنچنان ضعیف نیستند که نتوانند سرنوشت اقتصادیشان را تحت تاثیر قرار ندهند.
بازخوردهای منفی و الگو توسعه بی نظم از رشد دانایی محور بیانگر این است که بعضی
اقدامات، غرامت سنگینی را بدنبال خواهد داشت. در چنین صورتی مشکل و حتی غیر ممکن
خواهد بود بدانیم چه چیز کار خواهد کرد.
?
مسیر وابسته به
کیفیت رشد بدان مفهوم است که فرقهای رشد آتی در قسمت اعظمی به دانش و خبرگی پایه
وابسته خواهند بود و مناطق باید استراتژی های خود را روی چنین پایه ای جستجو کنند.
?
ایده ها از هر
نوع –کوچک و بزرگ- نقش اساسی در رشد اقتصادی بازی میکنند.
در بسیاری از شیوه ها، ساختاردهی کسب و کارها با ترغیب نوآوری بوسیله کارگران خط
مقدم به اندازه اهمیت اقتصاد دانایی محور و در تعهد به تحقیقات علمی است.
?
شبکه های نوآوری
منطقه ای، سازوکارهای لازم را بر اساس سازمانهای منطقه ای در راستای افزایش مشارکت
در خلق دانش و مدیریت دانش موثر مهیا میکنند. در این میان لازم است تا شکاف بین
مدیریت نوآوری و دانش منطقه ای از بین برداشته شود. چنین امری مستلزم برنامه
ریزیهای آتی و فرایند آیندهنگری در تبیین استراتژی های منطقه ای است.
بطور
خلاصه برخی خط مشی های نوآوری که ارتباط تنگاتنگی با خط مشی های علم و تکنولوژی
دارند و در نقش آفرینی موثر بنگاهها در یک اقتصاد دانایی محور سهیم هستند به قرار
زیر است: (Rosenfeld| 1996)
? تحریک رقابت، تحریک همکاریهای بینالمللی بین بنگاهها.
? انسجام و پیوستگی: پیشرفت سطح تکنولوژی از مناطق کمتر
توسعه یافته.
? مقررات جهانی درباره حقوق مالکیت معنوی، پروژه های تجاری
بزرگ بینالمللی.
? تبیین شاخصهای جدید نوآوری، پروژه های OECD
در اقتصاد دانایی محور، سیستم های ملّی نوآوری و تکنولوژی و رقابت پذیری
? پروژه های تجاری مالی از طریق یافته های برنامه های علم و
تکنولوژی
? اعمال مهندسی معکوس
? توسعه پروژه های خوشه ای.
4-7- خط
مشی های اشاعه دانش تکنولوژیکی
دانش در
طی فعالیتهای نوآوری R&D بعلاوه از
طریق کوششهای یادگیری پیوسته، انباشته میشود. پیشرفت اقتصادهای صنعتی نیز در
سالهای اخیر بیشتر از طریق مدلسازی رشد درونی میسر شده است. اولین تلاشها برای مدل
کردن رشد درونزا بطور صریح در انباشتن دانش بوجود آمده است (Romer|
2000). در چنین چارچوبی، تجزیه و تحلیل موقعیت صنعتی دانش تکنولوژیکی
یک موضوع مهم است. دو رویکرد بایستی در نظر گرفته شود. نخست، فرایند تولید
تکنولوژیکی وابسته به روابط اقتصادی موجود است. این روابط شخص میسازد بنگاهها
چگونه یاد بگیرند، وابستگیهای داخلی خود را مشخص سازند و فوت و فن تکنولوژیکی جدید
را ایجاد کنند. یک مدل از جریانهای تکنولوژیکی بین بخشی، ارزیابی موارد زیر را
مهیا میکند: (Bernstein|1989)
-
سطح R&D
-
سر ریزی دانش در
عرض صنعت
-
اشاعه نوآوریها
در بین بخشها
بنابراین این
رویکرد بر این نکته تاکید دارد که چگونه سازمانها یا فعالیتهای سازمانی،
وابستگیهای داخلی تکنولوژیکی را مشخص میکند. در این رویکرد، ساختار صنعتی جهت
جریانهای تکنولوژیکی، اهمیت محدودیتها روی یک بخش خاص و نیاز گلوگاهها به بهبود از
طریق نوآوریهای تکنولوژیکی را توضیح میدهد و بنابراین بیانگر موقعیت دانش صنعتی
در سیستم است.
رویکرد دوم در
ارتباط با موقعیتیابی دانش صنعتی بوسیله مرور ادبیات ویژگیهای فعالیتهای
تکنولوژیکی بنگاهها پیشنهاد میشود. چنین فعالیتهایی یا بعنوان یک فرایند حل مساله
مورد بررسی قرار میگیرند و یا یک فرایند تجربه گرایی را تبیین میکند. این
فعالیتها ویژگیهای مجزایی دارند:
-
آنها به اجزای
تکنولوژیکی موجود وابسته هستند. سهولت در
نوآوری بطور نسبی به اندازه شکاف تکنولوژیکی وابسته است. به همین جهت این رویکرد به بازده افزایش تطبیقی
وابسته است.
-
آنها تحت تاثیر
فعالیتهای صنعتی (فرایندها و محصولات) و دانش موجود بنگاهها قرار میگیرند. این
دانش بطور قوی متمایز و پایدار است و با محصولات عمده بنگاه در ارتباط است.
از آنجائیکه
دانش تکنولوژیکی نمایانگر سرمایه انسانی و سرمایه سازمانی است، ترکیب این دانش در
شبکه های داخلی صنعتی برای تولید کالاهای جدید، صنایع متعددی را در هسته یک دانش
تکنولوژیکی سهیم میکند. به همین جهت مهترین خط مشی اشاعه دانش تکنولوژیکی،
استراتژیهای مربوط به ایجاد خوشه های تکنوصنعتی به عنوان یک گروه از صنایعی است که
یک دانش تکنولوژیکی مشترکی میباشند. این خوشه ها علاوه بر ایجاد روابط متقابل بین
بنگاههای صنعتی در زمینه های نوآوری و فعالیتهای R&D
به تسهیل جریانهای تکنولوژیکی، مبادله و انتقال تکنولوژی در بین بنگاههای داخلی و
صنایع خارج از خوشه ها کمک شایانی میکنند. (Bergeron|1998)
خط مشی های
اشاعه دانش تکنولوژیکی در سه جنبه اهداف، کارکردها و ماهیتها و بر محوریت
تکنولوژی، سازمان، صنعت و مناطق تقسیمبندی میشوند. جداول 2و 3و 4 این خط مشی ها
را تبیین میکنند.
جدول 2: خط مشی
های اشاعه دانش تکنولوژیکی بر اساس اهداف
هدف
|
توضیح
|
تکنولوژی محور
|
اشاعه تکنولوژی
بخصوص در دامنه عریضی از بنگاهها، صنایع و مناطق
|
سازمان محور
|
جبران نقائص
فنی یا افزایش توانائیهای سازمانها و بخصوص بنگاههای کوچک و متوسط
|
صنعت محور
|
تقویت و
بازسازی رقابت پذیری فنی یک صنعت بخصوص
|
منطقه محور
|
ترفیع
ظرفیتهای فنی یک ناحیه بخصوص یا ایجاد شبکه های فنی در یک منطقه بخصوص
|
جدول 3: خط مشی
های اشاعه دانش تکنولوژیکی بر اساس کارکردها
کارکرد
|
توضیح
|
تولید
|
شرکای عمومی (موسسات تحقیقی دولتی و
دانشگاهها و بنگاههای خصوصی مشترک تکنولوژی جدید را خلق میکنند بطوریکه تولید و
اشاعه آن بطور همزمان رخ میدهد.)
|
انتقال
|
دارائیهای تکنولوژیکی منابع عمومی به
خاطر تاثیرات زایشی
به بنگاههای خصوصی انتقال داده میشود.
|
تجارت
|
مساعدتهای شرکای عمومی به بنگاههای
خصوصی در تبدیل خروجیهای R&D به محصولات
تجاری بطوریکه تاثیر اشاعه آن بوسیله سازوکار بازار جامه عمل بپوشد.
|
کاربرد
|
مساعدتهای شرکای عمومی به بنگاههای
خصوصی در معرفی و بهرهبرداری از تکنولوژیهایی که کوشش آنها در راستای ازدیاد
توانائیهای بنگاههاست.
|
مشاوره
|
مشکلات مدیریتی و فنی بنگاههای خصوصی
بوسیله شرکای عمومی (خبرگان خارجی) تشخیص و تعیین میشود.
|
مهاجرت
|
منابع انسانی بین بنگاههای خصوصی توزیع
یا مبادله میشوند بطوریکه روند جاسازی کارکنان تسریع میشود.
|
جدول 4: خط مشی
های اشاعه دانش تکنولوژیکی بر اساس ماهیتها
ماهیت
|
توضیح
|
اتصال (جفتی)
|
شرکای متعدد بطور نزدیک بهم مرتبط
میشوند طوریکه اشاعه تکنولوژیکی از طریق تماس مستقیم بین شرکا حاصل میشود.
|
وساطتی
|
یک قسمت خارجی بعنوان میانجی بین شرکا
شکل میگیرد بطوریکه اشاعه تکنولوژیکی از طریق تسریع نقش عامل وساطتی، تسهیل
میشود.
|
اختلاطی
|
شرکای متعدد از یک ائتلاف، اشاعه
تکنولوژی را از طریق کوششهای جمعی به ثمر میرسانند.
|
متحرک
|
یک قسمت خارجی در بین شرکای متعدد حرکت
کرده یا اینکه منابع انسانی بین شرکا مبادله میگردند تا خدمات فنی تدارک دیده
شده در یک روش انعطاف پذیر یا تکنولوژی مجسم در انسان انتشار یابد.
|
مجازی
|
شرکای متعدد بطور غیر مستقیم از طریق
یک شبکه الکترونیکی بهم مرتبط میشوند تا هر یک از آنها خدمت فنی یا اطلاعات
سهیم شده بین شرکا را دریافت دارد.
|
5- جمعبندی
دانش، امروزه
بعنوان نیروی محرک بهرهوری و رشد اقتصادی، بر روی اطلاعات، تکنولوژی، یادگیری و
نقش آنها در عملکرد اقتصادی عمل میکند. تعریفی که جامع و کامل برای اقتصاد دانایی
محور باشد در برگیرنده سطوح متفاوتی است:
تولید
دانش با نوآوری پایدار و مستمر.
اشاعه
دانش به تمامی اعضای جامعه.
استفاده
مشوقانه از دانش علمی در هر ناحیه ای از زندگی (بخصوص در تکنولوژی و سازمانها)
آموزش
جامعه بر این نوع اقتصاد از طریق سیستم آموزش و تحلیل بر پایه نوآوری و تحقیقات.
ضرورت
پویایی در بازارهای بینالمللی.
ریشه
های مدیریت دانایی در نوآوری، مدیریت اطلاعات، سیستمهای دانش محور، سرمایه های
فکری، سازمان یادگیرنده و تبادل تجاری نهفته است. در فرآیند خلاقیت و نوآوری، دانش
جدید خلق میشود که میتواند منجر به تعییرات جزئی یا ریشه ای در فرایند تولید یا
محصول گردد. واحدهای تحقیق و توسعه در سازمانها نیز در پیشرفت سطح علم و تکنولوژی،
بنگاهها را بطور فزاینده ای مجبور به همکاری و تامین منابع از بیرون بنگاهها کرده
است. اغلب این همکاریها در اشکال ائتلافها، کنسرسیومها، شبکه ها و پروژه های R&D
مشترک تجلی پیدا میکند.
چهار
رکن اصلی خط مشی پشتیبانی از اقتصاد جدید در ارتباط با مدیریت دانایی و فعالیتهای
نوآوری عبارتند از:
?
سرمایهگذاری در
بنیادهای اقتصاد جدید، بخصوص در آموزش، تحصیل و تحقیقات علمی و تکنولوژیکی.
?
خلق یک رژیم تجاری
و تنظیمی منعطفپذیر و باز که از رشد و نوآوری پشتیبانی میکند. (شامل خط مشیهای IT)
?
توسعه خط مشی
هایی برای نیروی کار با داشتن ابزاری که آنها لازم است در یک محیط اقتصادی در حال
تغییر بطور پیوسته هماهنگ، تطبیق و موفق شوند.
?
تجدد و دیجیتالی
کردن دولت برای واکنش و انعطاف پذیری سریع.
مدیریت دانایی
با پشتیبانی از فعالیتهای R&D و فرایند
نوآوری در سازمانها، نقش برجسته ای در تصمیمسازی در یک اقتصاد دانایی محور بازی
میکند. فرایند این تصمیم گیریها باید موارد زیر را در نظر بگیرد:
?
هدف صریح: بهبود
استانداردهای زندگی- اگر افزایش در درآمد (کارکنان) همراه با زوال کیفیت زندگی
باشد، سطح استاندارد زندگی بهبود نمی یابد. در این اقتصاد استاندارد زندگی شامل
سطح درآمد، توزیع درآمد و کیفیت زندگی است.
?
حقیقت اصلی: درک
اقتصادهای منطقهای- اتکا به مزیت های منطقهای، در یک جهان بسرعت در حال تغییر
بسیار خطرناک است.
?
توافق عمومی:
اتخاذ استراتژیهای منطقهای- حوزه عملیات پایداری یک اقتصاد در تعامل با آموزش،
مقررات، برنامهریزی و زیرساختهاست.
?
محرکهای خوشه
ای: سازماندهی بواسطه خوشه ها- استراتژیهای توسعه لازم است ساختار رقابت پذیری
خوشه ها را تبیین کنند.
?
تمرکز روی
نوآوری: تاکید روی نوآوری و خلق دانش- شاخص اصلی موفقیت بلند مدت، استمرار در خلق
دانش است.
?
میثاق: نیازهای
منحصر به فرد در خور ارزشهای منطقه ای- هر منطقه باید مجموعه متفاوتی از فرصتهای
توسعه را داشته باشد. استراتژیهای موفق، منعکس کننده اختلافها در فرقها خواهند
بود. یک استراتژی کلی یا تک بعدی، بسیاری از فرصتها را برای رشد اقتصادی محلی از
دست خواهد داد.
?
نگاه رو به جلو:
آماده کردن اقتصاد برای آنچه خواهد بود نه آنچه بوده است- آزمایش تکرار موفقیتهای
گذشته یا کپی کردن استراتژیهای جاری از رقبا ممکن است نسبت به این حقیقت که محیط
رقابتی آنها متفاوت میباشد، بی واکنش باشد.
?
پایداری: آمادگی
تحمل پذیری در کامیابی کیفیت و زندگی- از آنجا که کیفیت زندگی قسمت ذاتی کامیابی
اقتصادی است و جزء عوامل برای جذب و نگه داشت نیروی کار دانش محور است،
استراتژیهای اقتصادی که پایدار نیستند و منابع را تهی میکنند، ممکن است وضع جامعه
را بدتر کنند.
?
اندازه پذیر
بودن: محکهای شفاف برای اندازهگیری پیشرفتها- استراتژیهای موثر اقتصادی باید
محکهای قابل اندازهگیری برای نشان دادن عملکرد در طی زمان وتصمیم گیری درباره
اثر بخشی استراتژی بصورت بازخوردهای مناسبی فراهم ببینند.
6- نتیجهگیری
فرایند جهانی
شدن وتغییرات سریع نوآوریهای تکنولوژیکی، تغییرات شگرفی در ساختار صنعت بوجود
آورده و باعث تاثیر گذاری بر بازارها و اقتصادهای جهانی بعلاوه روابط کسب و کار
شده است. در نظریات رشد جدید، دانش بعنوان اساس مزیت رقابتی تشخیص داده شده است و
تغییرات در کسب و کار جهانی همراه و به موازات افزایش فناوریهای اطلاعاتی رخ داده
است. یک اقتصاد دانایی محور در ارتباط با خلق، توزیع و بهرهبرداری از دانش نقش
نافذ در تولید ثروت ایفا میکند.
ما در این این
مقاله ضمن تبیین مفاهیم ویژگیهای اقتصاد دانایی محور به نقش مدیریت دانایی در
راستای ظرفیت بکارگیری دانش در بنگاهها پرداختیم. در اقتصاد دانایی محور، توانایی
در استمرار خلق دانش و فرایند یادگیری پیوسته اصل مسلم است و ما سازو کارهای
فرآیند نوآوری و فعالیتهای تحقیق و توسعه در بنگاهها را در این زمینه تبیین کردیم.
خط مشی های مدیریت دانایی را در یک اقتصاد دانایی محور که روی فعالیتهای R&D
و فرایند نوآوری برای خلق، اشاعه و بکارگیری دانش تمرکز دارد در خط مشی های
واحدهای R&D (نحوه استقرار
و همکاری آنها در سطح جهانی)، خط مشی های ائتلاف استراتژیک، خط مشی های همکاری و
تشریک مساعی، خط مشی های نوآوری منطقه ای و خط مشی های اشاعه دانش تکنولوژیکی
ارائه کردیم. این خط مشی ها همگی بیانگر نوعی اتحاد، ائتلاف و همکاری در بین
واحدهای تحقیق و توسعه در تبیین فرایندهای نوآوری برای واکنش به فشارهای رقابتی
اقتصاد جدید میباشد که وظیفه تسهیل و هماهنگی در اعمال و کارکردهای چنین روابطی
بر عهده مدیریت دانایی است.
مطالعات بعدی در
این راستا میتواند به ارائه چارچوبهای خط مشیی جدید در ارتباط با استراتژیهای
واحدهای تحقیق و توسعه در بنگاهها در یک اقتصاد دانایی محور و بخصوص بعد نوآوریهای
منطقه ای و با تکیه بر خوشه های صنعت، خوشه های تکنوصنعتی و خوشه های تکنولوژیکی
معطوف گردد.
7- فهرست منابع و مآخذ
Arrow|k.(1962)|The economic
implications of learning by doing|Review of economic studies 28.155-173.
Bernstein|J.I.(1989)|The
struncture of Canadian inter-industry R&D|Spill-overs|and the rates of
return to R&D.J.Industrial Econ|315-328.
Bergeron|S.(1998)|location of
innovating activies|industrial structure and nechno_industrial clusters in the
French economy|Research Policy 26|733-751.
Black|S.E. &
L.M.Lynch(2000)|Whats driving the new economy :The benefits of workplace
innovation|NBER working Paper 7479.
Cheisa|V.(2000)|Selecting
sourcing strategies for technological innovation:An empirical case
study|J.Oper.Prod.Manag.20(9)|1017-1037.
Constance|V.(2005)|Knowledge
management in the forest product industry:the role of centres of expertise
|computers and electronics in Agriculture 471|167-184
Contractor|F.J&Lorange|P.(2002)|The
growth of alliances in the knowledge-based economy|International Business
Review 11|485-502.
Coock|P.(1996)The new wave of
regional innovation networks|Small business economics 24|272-294.
Darroch|J.&McNaughtion|R.(2002)|Examing
the link between knowledge Management practices and types of innovation|J.Intellect.Capital
3(3)|210-222.
Das|T.K& Teng|B.S.(2000)|A
Resource-based Theory of strategic alliances|S.og mang.28(1)|31-61.
Davis|S. & Botkin|J.
(1994) | The coming of knowledge-based business|The Harvard Business
Review|Sep/Oct|165-171.
Demz|H.(1991)|The Theory of
the firm revisited|Oxford university press|New York.
Dennis Adcock (1999)Marketing
& strategies for competitive Advantage Management |125-160.
Douma|M.V.(2000)|Strategic
alliances:Managing the dynamics of fit|long Range planning 33|579-598.
Duffy|J.(2000)|knowledge
management :To be or not to be?Journal of information Management 34(1)|64-67.
Eldered|E|McGrath|M(1997):Comericializing
NewTechnology-I(1997)|Research Technology Management|40|2|29|33.
Godin|B.(2004)|The new economy
:What the concept owes to the OECD|Research Policy 33|679-690.
Greenspan|A.(2000)|Remark by
chairman | [ http://www.federalreserve.gov/broaddocs/speeches/2000/20000427.htm
]
Held|G.(1992)|Network
management : Techniques|Tools and systems|Wiley|chichester|UK.
Hirotuka and
Ikujiro|Nonaka|(2004)|hitosubashi on knowledge Management-P29
Juniper|J.(2002)|Universities
and collaboration within complex|uncertain knowledge-based economics|crirical
Perspectives on Accounting 13|747-778
Krugman|P.(1994)|Peddling
prosperity:Economic Sense and Nonsense in the age of diminished
expectations.New York|W.W.Norton.
Lundvall|B.(1993)|Explaning
inter-firm co-operation and innovation:The embedded firm|Routledge|London.
Lundvall|B.(1998)|Innovation
as an interactive process:from user-producer interaction to the national system
of innovation |Technical chang and economic theory|Printer Publishes|London.
McAdam|R.(2000)|Knowledge
Management as a catalyst for innovation within organizations|knowledge and
process Managemenet 7(4)|233-241
Myers|M;Smith (1999)|Xerox:The
global Market and Technology innovator|Bouller|New York|Springer|299-315.
Nanoka|I.&Tackeuchi|H.(1995)|The
knowledge-creating company|oxford press|New York.
Nissen|M.&kamel|k.(2000)|Integrated
analysis and design of Knowledge systems and processes|Information Recource
Management Journal|24-43.
North|D.C.(1996)|Institutions|Institutional
changed and economic performance|Cambridge university press.
OECD|(2000)|A New economy ?
The changing role of innovation and information Technology in growth|Paris
Ostry|S.(1998)|Technology|Productivity
and the multinational enterprise|Journal of inter.Business studies
29(1)|85-100.
Parikh|M.(2001)|Knowledge
management framework for high-tech research and development.Engineering
Management Journal 13(3)|27-33.
Parker|H.(2000)|Interfirm
collaboration and the new product development process|Industrial Management and
data systems 100(6)|255-260
Pearce(1989)|The
internationalizations of Research and development by Multinational
Enterprises|Macmillan|Baasing Stroke.
Porter|M.E.(1990)|The
compectitive advantage of nations|New York|Free press
Porter|M.E.(1998)|clusters and new econimcs of competition|Harvard Business Review|77-90.
Pyo|S.(2005)|Knowledge map for
tourist destinations-needs and implications|Tourism Management 26|583-594.
Romer
|P.M.(1998)|Innovation:The new pump of growth|blueprint:ideas for a new
century|winter.
Romer|P.M.(2000)|Time:It
Really is Money information week : (Sep).P396Solow|R.M.(1956)|A Contribution to
the Theory of economic growth|Quartery journal of economics 70(1)|65-94.
Rosenfeld|S.A.(1996)|Does
co-operation enhance competitiveness? Research Policy 25|247-263.
Schumpeter|J.A.(1934)|The theory
of economic development|Oxford university Press.
Solow|R.M.(1997).learning from
“learning by doing”-lessons for economic growth|Stanford university press|CA.
Somachi|N.&
Igel|B.(2005)|Managing knowledge though collaboration|Technovation
25|1173-1182.
Tarek|Mkhali|louis AA.Lefe
Bute(2001)|Management of Technology P|150.99.117.
Thurow|L.(1999)|Building
Wealth:The new rules for individuals|companies and nations in the
knowledge-based economy|New York|Harper Collins.
Turban|E.&Aronson
|J.E.(2001)|Decision support systems and intelligent
systems|Englewood|NJ:Prentice|Hall.
Von Hipple|E.(1998).The source
of innovations|oxford university press|New York.
Wyckoff|A.(1996)|The growing
strength of services|OECD observer|June/July.11-16.
Yogesh Malhotra(2000)|Knowledge
Management and virtual organizations|162-179.
Yuva|J.(2002)|Knowledge
Management:The supply chain nerve centre.Inside Supply Chain Mng.(July)