طراحی وب سایت مشاورین املاک بهبود

02188272631   09381006098  
تعداد بازدید : 61
7/7/2023
hc8meifmdc|2011A6132836|MoshaverAmlakDBWebSite|tblnews|Text_News|0xfdff7994000000006307000001000500

تاریخ عصر غیبت کبرى (2) منذر حکیم

 تاریخ زندگانى امام مهدى علیه السلام در عصر غیبت کبرى اولین قلمرو براى بحث درمقطع تاریخى عصر غیبت کبرى (1) ، تاریخ زندگانى و سیره یگانه یادگار زهراى اطهر و على مرتضى، حضرت خاتم الاوصیاء، حجة بن الحسن العسکرى علیهم السلام است; او که ولى خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواى به حق و راستین و خلیفه خدا و رسول او بر جن و انس مى‏باشد. با توجه به چالش‏هاى یاد شده در پنجمین بحث مقدماتى و با توجه به رسالت این بحث تاریخى، ناگزیر هستیم که زمینه سازى‏هاى قرآن، پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را براى ورود مسلمین به عصر غیبت کبرى در نظر بگیریم تا بتوانیم زمینه‏هاى آن را در دوران غیبت صغرى مورد مطالعه محققانه قرار دهیم. این زمینه سازى‏ها را با توجه به مجموعه شرابط فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و دینى حاکم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غیبت کبرى، و با توجه به اهداف کلان و اساسى براى امامت‏حضرت مهدى علیه السلام، باید مطالعه و بررسى کرد. از آن جایى که حلقه وصل این امام با مسلمین و پایگاه اصلى آن حضرت، شیعیان مى‏باشند; باید با وضعیت آنان در آستانه ورود به عصر غیبت کبرى، آشنا شویم تا به یک ارزیابى واقع‏گرایانه نائل گردیم. پس باید رهنمودها و زمینه سازى‏هاى حضرت مهدى علیه السلام و سپس مطالعه برخوردها و عکس العمل‏هاى شیعیان و غیر آنان در روزهاى اولیه قطع ارتباط رسمى با آخرین امام معصوم علیه السلام، مورد بررسى قرار گیرد. بحث‏یاد شده در این قلمرو، با زاویه دیدى که ویژه تاریخ امام مهدى علیه السلام است، مطرح مى‏شود; هرچند که در سایر قلمروها، از زوایاى دیگر قابل مطالعه خواهد بود. در این قلمرو; مکان زندگى امام مهدى علیه السلام طبق اسناد و مدارک موجود، سیره آن حضرت در این عصر، امکان بهره‏مند شدن از آن حضرت، و ارتباط با ایشان، رؤیت و تشرف به محضر صاحب الامر علیه السلام، و میراث آن حضرت در این عصر، باید مورد مطالعه و بررسى قرار گیرد. در ابتدا لازم و ضرورى است که به پیش گویى‏ها و زمینه سازى‏هاى قرآن و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت پیامبر علیهم السلام براى عصر غیبت کبرى پرداخته شود. تا روشن شود که براى چنین دوران پر مخاطره‏اى چه تمهیداتى اندیشیده بودند؟ فصل اول: قرآن و آینده بشریت براى بیان موضع اصولى و منطقى قرآن نسبت‏به آینده بشر، نمى‏توان از موضع‏گیرى آن نسبت‏به اصول حاکم بر تاریخ و تحولات اجتماعى جهان چشم پوشى کرد. در عصر نزول قرآن، بحث از ظهور دین حق و گسترش و چیره شدن آن بر تمامى دین‏ها، به حق راجع به آینده بوده. و نحوه تحقق این پیشگویى، با توجه به منطق قرآن، یک بحث علمى و قابل فهم است. مصداق واقعى آن، ظهور دین حق و رهبرى این حرکت جهانى و گسترده است که پس از امتحان‏هاى فراوان و آمادگى‏هاى لازم، تحقق‏پذیر مى‏باشد. این مساله در قرآن مورد بحث و اشاره یا تصریح قرار گرفته و براى پذیرش و هماهنگ شدن آن با شرایط لازم، زمینه سازى‏هاى فراوان شده است. قرآن کریم براى روشن نمودن این امر و جلب توجه جهانیان به آینده جهان و آینده دین حق، بر سه اصل متین و علمى تاکید کرده و آنها را به گونه‏هاى مختلف، توضیح داده است: اصل اول: قانون‏مندى حرکت تاریخ; اصل دوم: ضرورت شناخت قوانین حاکم بر حرکت تاریخ; اصل سوم: ضرورت ایمان به مهم‏ترین سنت‏هاى حاکم بر تاریخ و لزوم به کارگیرى سنت‏ها براى ایجاد تحولات اجتماعى. اصل اول: قانون‏مندى تاریخ قانونمند بودن یک پدیده، به معناى این است که آن پدیده تابع یک قانون کلى است. اولین نتیجه قانون‏مندى، قابلیت تکرار مى‏باشد; یعنى، هر وقت علت‏یک پدیده به وجود آید، آن پدیده نیز به وجود خواهد آمد. دومین نتیجه قانون‏مندى یک پدیده، امکان شناخت علت آن پدیده و قانون حاکم بر آن خواهد بود. به همین دلیل انسان آگاه و دانا به علل و قوانین حاکم بر حرکت جوامع بشرى، شخصى آینده‏نگر و توانمند خواهد بود; زیرا پیش از تحقق یک حادثه، مى‏تواند از آن پیشگیرى کند و با نفى علت‏بروز یک حادثه، معلول را نفى خواهد کرد، و همان طور که مى‏تواند از حوادث ناگوار پیشگیرى کند، مى‏تواند حوادث ناگوارى را به وجود آورد. بنابراین ایجاد هر گونه تغییر و تحولى براى انسان‏ها، به دست‏خودشان و با اراده و خواست آنان امکان‏پذیر خواهد بود، و یک انسان یا یک جامعه، مى‏تواند آگاهانه شرایط مطلوب را فراهم کند و یا شرایط نامطلوب را از میان بردارد. دلیل اصلى این قانونمند بودن حرکت تاریخ و جوامع بشرى، همان اصل فراگیر «علیت‏» است. به رغم «ضرورت‏» و «حتمیت‏» حاکم بر حرکت جهان - که در اصل علیت نهفته - انسان‏ها با اختیار و آزادى خدادادى، مى‏توانند با بهره بردارى صحیح از این اصل اجتناب‏ناپذیر، بهترین بهره‏ها را ببرند و منشا تحولات بنیادین در وجود خود و جوامع بشرى گردند. اهریمنان، شیطان صفتان و استکبار جهانى نیز با بهره بردارى منفى، جامعه بشرى را به سمت مقاصد شوم خود مى‏برند و بیشترین استفاده را از این قانون‏مندى مى‏کنند. اصل دوم: ضرورت شناخت‏سنت‏هاى حاکم بر تاریخ پس از بیان معنا و نتایج اصل اول، ضرورت شناخت دقیق و عمیق قوانین و سنت‏هاى حاکم بر حرکت جوامع بشرى امرى روشن خواهد بود، و این شناخت امرى ممکن بوده و قابل بهره بردارى است; زیرا انسان‏ها با کمال اختیار و آزادى خدادادى، نحوه بهره بردارى از این قانون‏مندى را در مى‏یابند. قرآن کریم نیز انسان‏ها را به ضرورت این شناخت، توجه داده است و مجموعه‏اى از این قوانین را بیان نموده و نحوه بهره‏بردارى از آنها را روشن کرده است. آیه شریفه «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم‏»، (2) رساترین آیه در این زمینه است که هر گونه دگرگونى اجتماعى را - هر چند از سوى خدا باشد - به اراده و خواست مردم وابسته نموده و براى انتخاب انسان، حوزه‏اى بزرگ و مهم تعیین کرده است. با شناخت این سنت‏ها، بسیارى از چالش‏هاى بحث‏هاى تاریخى ترمیم مى‏شود، و عدم شناخت‏برخى از واقعیت‏ها و یا تحریف بعضى دیگر در طول تاریخ، مانع رسیدن به تحلیل منطقى و دقیق نخواهد بود، زیرا که با دیدى کلان و فراگیر، حوادث را مى‏بینیم و مى‏سنجیم. و بدین سان با این شناخت کلان تاریخ هر عصرى را بهتر درک خواهیم نمود، و به تحلیل وقایع و پدیده‏هاى آن خواهیم رسید. اصل سوم: ضرورت ایمان و به کارگیرى سنت‏هاى حاکم بر تاریخ قرآن کریم، ضمن بیانات تفصیلى درباره قانونمند بودن تاریخ و تحقق سنت‏هاى الهى درطول آن، و بیان امکان و یا ضرورت شناخت‏سنت‏هاى الهى حاکم بر تاریخ، انواع سنت‏هاى الهى را بیان کرده است. شهید صدر (3) در بیانى روشن و دقیق‏تر، سنت‏هاى الهى در قرآن را، به سنت‏هاى مطلق، مشروط و موضوعى تقسیم کرده و گرایش به دین را سنتى الهى دانسته است. این گرایش در دراز مدت، قابل تخلف نخواهد بود; بنابراین بشریت نمى‏تواند از دین‏دارى سر باز زند و تا ابد به دین پشت کند. کفر، شرک و نفاق نیز نمى‏تواند در دراز مدت بر جوامع بشرى حکومت کند. البته این سنت الهى، جداى از سنت‏هاى مطلق «کمال خواهى، کمال جویى و کمال یابى‏» و سنت هدایت الهى براى بشریت و استمرار این هدایت در تمام مقاطع حرکت انسان‏ها نخواهد بود، البته همراه با سنت اختیار داشتن انسان‏ها، و ضرورت تربیت‏بشریت‏بر اساس خط هدایت الهى... و جدا نشدن تربیت از راهنمایى مستمر و همه جانبه، و انتخاب و تعیین مربیان شایسته از سوى پروردگار دانا و حکیم. - با توجه به امکان فساد و ظلم انسان‏ها - در چنین شرایطى و همراه با چنین سنت‏هایى، به انزوا کشاندن رهبران الهى و ستم روا داشتن بر آنان و محروم کردن جامعه از برکات وجودى و هدایتهاى آنان; امرى طبیعى و قابل پیش بینى است. مؤلفه‏هاى «ختم وصایت‏» و «غیبت‏» و «ظهور» ، باید در این زمینه و با توجه به چنین شرایطى مطرح گردد و مورد فهم و مطالعه قرار گیرد. قرآن کریم با آینده‏نگرى خود، مسیر پر فراز و نشیب بشریت را ترسیم کرده و حوزه‏هاى تحولات اجتماعى آینده را توضیح داده است. برنامه مناسب براى رسیدن بشریت‏به اهداف و آرمان‏هاى تعیین شده را در اختیارش قرار داده و او را براى حرکتى پر شتاب، به سوى کمال دعوت کرده است. تمام آیات قرآن که درباره حضرت مهدى علیه السلام و یاران باوفایش در روایات مطرح شده و مورد تطبیق یا تاویل یا تفسیر قرار گرفته است; بهترین شاهد بر آینده نگرى و آینده‏شناسى قرآن کریم است. وراثت زمین (4) ; فراگیر شدن حق و از میان رفتن باطل (5) ; شایستگى نیکان و سرسپردگان براى حق (6) ; سپرى شدن دوران ترس و تقیه و از میان رفتن تمام گونه‏هاى شرک (7) ; تلاش بى وقفه کافران براى خاموش کردن چراغ پر فروغ خدا در شرایطى نابرابر; چیره شدن دین خدا و دین حق بر ادیان دیگر و تحقق اراده ذات حق، و روشن نمودن تمام زمین به نور هدایت‏خود (8) ، مفاهیمى است که قرآن کریم در سوره‏هاى مکى و مدنى آنها را مورد توجه قرار داده و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله در پرتو این رهنمودهاى الهى، مصادیق روشن و دقیق آنها را بیان فرموده است. آن حضرت، رسالت اهل بیت‏خود را، در این زمینه، و رسالت‏خاتم اوصیاء خود را پس از زمینه سازى‏هاى جانکاه فرزندان خود براى تحقق این آرمان بزرگ الهى در قالب حدیث، که طبق برخى منابع حداقل 550 (9) حدیث از شخص پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و 742 حدیث از یازده امام معصوم (10) رسیده است. و در حدود 504 حدیث درباره 274 آیه، ویژه حضرت مهدى علیه السلام و ظهور آن حضرت رسیده است. (11) علاوه بر این اهداف ظهور امام مهدى علیه السلام، شرایط و نحوه ظهور نیز در آیاتى چند مورد اشاره قرار گرفته است، و با توجه به احادیث اهل بیت علیهم السلام، بسیارى از حقایق در طى دو قرن و نیم (250 سال) در اختیار جامعه مسلمین قرار داده شده است. این احادیث (1292 حدیث)، در منابع شیعه و غیر شیعه مطرح بوده و در اختیار علماى مسلمین نیز قرار گرفته است. بدین ترتیب نمى‏توانیم از آثار روانى و اجتماعى این احادیث، چشم پوشى کنیم. و در بررسى تاریخ عصر غیبت از آنها صرف نظر کنیم، و زمینه‏هاى فراهم شده براى ورود به عصر غیبت کبرى را نادیده بگیریم. خلاصه فصل اول: روشن بودن آینده بشریت، بر اساس قانون‏مندى حرکت جوامع است و با توجه به هدف‏دار بودن آفرینش انسان، اختیار و کمال جویى او; و فطرى بودن دین حق; و تجسم دین کامل در اسلام; بطلان پذیرى باطل و تمام جلوه‏هاى آن - به رغم تمام جذابیت‏هاى کاذب و دروغین آن، - و هدایت‏هاى مستمر الهى براى بشریت‏بشریت‏باید در انتظار روزى باشد که با اختیار و آگاهى به آن برسد. اصل «هدایت‏» و «وصایت‏» با توجه به تحولات اجتماعى، مستلزم غیبتى است هر چند طولانى; اما براى تربیت انسان‏ها و جوامع بشرى - که فقط با تجربیات عینى و حسى زندگى راه را از چاه تشخیص مى‏دهند - بسیار ضرورى است. خداى متعال با رحمت فراگیر خود، همه را مورد لطف خود قرار داده، و زمین را با گوهرهاى گران‏بهایش، شاهد روزهاى تجلى ذات حق، در صحنه جهانى و براى تمام بشریت قرار خواهد داد. پس غیبت کبرى و طولانى را باید با چنین رویکردى قرآنى مورد مطالعه قرار داده، و زمینه سازى‏هاى مستقیم و غیر مستقیم آیات الهى را نباید نادیده انگاشت. و از دید علمى نیز باید آیات مربوط به این احادیث را مطرح و بررسى کرده، بازتاب اجتماعى و فرهنگى آن را مورد بررسى قرار دهیم. در این صورت است که روشن مى‏شود مسلمین و جامعه شیعى و اهل بیت پیامبر علیهم السلام، با چه زمینه‏هایى به عصر غیبت کبرى منتقل شده‏اند. (12) فصل دوم: غیبت کبرى در احادیث پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله پیامبر عظیم اسلام صلى الله علیه و آله همراه با طرح اصل «وصایت‏» و «امامت‏» و تربیت ویژه سر سلسله اوصیا و امامان یعنى حضرت على علیه السلام، از تحولات آینده اجتماعى خبر داده و مسلمین را نسبت‏به آینده خود حساس کرده است. آن حضرت در 15 حدیث، از رهبران گمراه، و در 9 حدیث درباره عالمان دین‏فروش سخن گفته است. البته چنین واقعیتى، ترسناک و هراس‏انگیز براى مسلمین خواهد بود. از این رو پیامبر صلى الله علیه و آله همراه با این پیش بینى‏ها، از گروهى خبر داده که همیشه بر حق بوده و پاسدار حق مى‏باشند. البته وجود آنان را در عین غربت ایمان و اهل ایمان و اسلام و تسلط امت‏هاى دیگر بر مسلمین، مطرح کرده است و به جز روایات ویژه اهل بیت عصمت و طهارت (مانند حدیث ثقلین، و حدیث‏سفینه و حدیث نجوم) ، حداقل 10 حدیث در منابع مختلف اهل سنت درباره امت‏حق گرا و پاسدار حق، نقل شده است. در احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله، حالات مؤمنان در آخر الزمان، فتنه‏هاى پى در پى و راه نجات از فتنه‏ها و نقش امام مهدى علیه السلام در رهانیدن مسلمین و بلکه تمام بشریت از این فتنه‏ها، بیان شده است. هم چنین اسم و نسب حضرت مهدى علیه السلام، اوصاف و شمایل آن حضرت، ضرورت قیام و عدالت گسترى او و ویژگى‏هاى پیامبر گونه‏اش با وصفى بسیار دقیق بیان شده، و از جامعه‏ئ انسانى در عصر ظهور و دولت اسلامى او، سخن به میان آمده است. در حدود 12 حدیث نیز به غیبت طولانى آن حضرت اختصاص دارد. (13) حضرت مهدى علیه السلام، در آینه روایات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله 1. جابر انصارى از پیامبر صلى الله علیه و آله حدیثى درباره ذوالقرنین و علت غیبت او نقل مى‏کند. و در آن حدیث ضمن بیان شباهت و همانندى جریان حضرت قائم علیه السلام، با جریان ذوالقرنین; به غیبت آن حضرت و طولانى بودن آن اشاره شده است. متن تعبیر در «مشبه به‏» چنین است: «... فغاب عنهم زمانا حتى قیل: مات او هلک، بای واد سلک؟ ; (14) ... سپس از آنان مدتى غایب شد تا این که گفته شد: مرد یا به هلاکت رسید، معلوم نیست‏به کدام دره رفته است‏» . 2. صالح فرزند عقبه از پدرش از امام باقر علیه السلام از رسول الله صلى الله علیه و آله چنین خبر داده است: «المهدی من ولدی، تکون له غیبة و حیرة تضل فیها الامم، یاتى بذخیرة الانبیاء علیهم السلام فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما; (15) مهدى از فرزندان من است، براى او غیبت و سرگردانى هست; به گونه‏اى که امت‏ها در آن گمراه مى‏شوند. او با محصول تلاش‏هاى همه پیامبران مى‏آید. سپس [زمین] را پر از عدل و داد مى‏کند; همچنان که قبل از او تمام زمین پر از ظلم و ستم بود» . 3. سلیمان فرزند خالد از امام صادق علیه السلام از حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند: «کیف انتم اذا استیاستم من المهدی فیطلع علیکم مثل قرن الشمس؟ یفرح به اهل السماء والارض. فقیل: یارسول الله و انى یکون ذلک؟ قال: اذا غاب عنهم المهدی وایسوا منه; . (16) چگونه خواهد بود حال شما، اگر از مهدى مایوس و ناامید گشتید؟ ولى پس از آن ناامیدى، او چون آفتابى روشن بر شما تابش مى‏کند و تمام اهل آسمان و زمین خرسند مى‏گردند. سؤال شد: اى رسول خدا! چه وقت چنین زمانى فرا مى‏رسد؟ جواب دادند: هنگامى که مهدى از میان آنان غیبت کند و از او مایوس و ناامید گردند» . 4. عبدالسلام فرزند صالح هروى از امام رضا علیه السلام و او نیز از پدرانش از رسول الله صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند: «والذی بعثنی بالحق بشیرا لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود الیه منی، حتى یقول اکثر الناس: ما لله فی آل محمد حاجة، و یشک آخرون فی ولادته، فمن ادرک زمانه فلیتمسک بدینه...; (17) قسم به آن که مرا به حق براى بشارت برانگیخته است! قائم از فرزندانم حتما غیبت‏خواهد کرد، و این غیبت‏بر اساس عهدى است که من براى او رسانده‏ام. این غیبت آن قدر طولانى مى‏شود که بیشتر مردم مى‏گویند: خدا به آل محمد نیازى ندارد، و برخى از مردم در ولادت او به شک مى‏افتند. پس هر کس آن زمان را درک کند، مواظب باشد که بر دین خود استوار بماند» . 5. سعید فرزند جبیر از ابن عباس از رسول الله صلى الله علیه و آله چنین نقل کرده است: «ان علی بن ابى طالب امام امتى و خلیفتی علیها من بعدی و من ولده القائم المنتظر الذی یملا الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، والذی بعثنی بالحق بشیرا، ان الثابتین على القول به فی زمان غیبته لاعز من الکبریت الاحمر. فقام الیه جابر بن عبدالله الانصاری فقال: یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبة؟ قال: ای و ربی. و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین...; (18) همانا على بن ابى طالب، امام امت و خلیفه من بر امت است و از فرزندان او قائم منتظر مى‏باشد که خداوند زمین را با او از عدل و داد پر مى‏کند; همانطور که از ظلم و ستم پر شده بود. قسم به آن کس که مرا به حق براى بشارت برانگیخته، همانا پایداران بر ایمان به او در زمان غیبتش، از کبریت قرمز کم یاب‏تراند. جابر بن عبدالله انصارى پرسید! اى رسول خدا! آیا براى قائم از فرزندانت غیبتى هست؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آرى به پروردگارم قسم! تا این که خداوند مؤمنان را از کافران جدا کند...» . یاس از ظهور و تردید در وجود یک راه حل براى نجات از ظلم و ستم، بیانگر غیبت طولانى امام مهدى علیه السلام است. در چند روایت صریحا از واژه «یاس‏» و در روایاتى از نشانه‏هاى آن (مانند حیرت و گمراهى) و تعبیراتى چون «دیگر به آل محمد نیازى نداریم‏» به کار رفته است. فصل سوم: غیبت کبرى در احادیث اهل بیت عصمت علیهم السلام معمولا واژه «ظهور» در روایات اهل بیت علیهم السلام، در مقابل واژه «غیبت‏» به کار رفته است. بنابراین کل روایاتى که از واژه «ظهور» حضرت مهدى علیه السلام یا واژه قائم آل محمد صلى الله علیه و آله - آنهم در دوران خفقان - استفاده کرده است، بیانگر غیبت امام مهدى علیه السلام مى‏باشد. البته واژه «غیبت‏» در روایات زیادى به کار رفته و به صراحت غیبت امام مهدى علیه السلام مطرح و به علل آن اشاره شده است. در روایات امام على علیه السلام، اشاراتى به چشم مى‏خورد که به «ملاحم‏» معروف، و ضمن یک نوع کلى گویى هشدارهایى در بردارد; که نمونه‏اى از آنها را بیان مى‏نمایم: 1. «این تذهب بکم المذاهب و تتیه بکم الغیاهب و تخدعکم الکواذب؟ و من این تؤتون و انى تؤفکون؟ فلکل اجل کتاب، و لکل غیبة ایاب، فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم، واستیقظوا ان هتف بکم... فلقد فلق لکم الامر فلق الخرزة...; (19) به کجا مى‏روید و به سمت چه راه‏هایى کشیده مى‏شوید؟ و گمراه مى‏گردید؟ و دروغگویان شما را فریب مى‏دهند؟ از کجا آسیب‏پذیر مى‏گردید؟ و کجا از راه راست منحرف مى‏شوید؟ به درستى که براى هر اجلى، کتابى هست و براى هر غیبتى برگشتى وجود دارد. پس به گزارش دهنده و «سروش‏» آسمانى خود، گوش فرا دهید، و او را در دل خود همیشه زنده نگه دارید، و در حال هشیارى و آماده باش باشید که هر آینه شما را صدا خواهد زد.. . به درستى که حقیقت امر براى شما بسیار دقیق و روشن شکافته شده است‏» . حضرت على علیه السلام، پس از بیان این جملات، حکومت‏باطل و طاغوت را بیان فرموده و مجموعه شرایط قبل از ظهور را توضیح مى‏دهد. هم چنین در این روایت، به اصل غیبت و ظهور پس از غیبت اشاره کرده است. 2. «ثم یقع التدابر و الاختلاف بین امراء العرب والعجم فلا یزالون یختلفون الى ان یصیر الامر الى رجل من ولد ابى سفیان... ثم یظهر امیر الامرة و قاتل الکفرة السلطان المامول الذی تحیر فى غیبته العقول، و هو التاسع من ولدک یا حسین... . (20) در این روایت، حیرت و سرگردانى ناشى از غیبت نهمین فرزند امام حسین علیه السلام، و پس از آن ظهور و حصول مکنت و قدرت، به صراحت‏بیان شده است. 3. «... فاذا انقضت العلامات العشر اذ ذاک یظهر بنا القمر الازهر و تمت کلمة الاخلاص لله على التوحید... نعم انه لعهد عهده الی رسول الله صلى الله علیه و آله ان الامر علیه اثنا عشر اماما تسعة من صلب الحسین...; (21) پس هنگامى که علامت‏هاى ده‏گانه سپرى شد، ماه تابان ظاهر مى‏شود و شعار اخلاص براى خدا و توحید سر داده مى‏شود و تحقق مى‏یابد... آرى این آینده حتما تحقق خواهد یافت که آن را رسول خدا صلى الله علیه و آله به من گزارش داده و فرموده است که دوازده امام، عهده دار این امر مى‏شوند، نه امام از آنان از حسین خواهند بود...» . این روایت را علقمة بن قیس از امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن خطبه معروف «خطبة اللؤلؤة‏» آورده است که پس از پیش بینى و خبر دادن از حکومت‏بنى‏امیه و بنى عباس - با ذکر مهم‏ترین اوصاف ناپسند تک‏تک آنان - مى‏فرماید: «فى عقبها قائم الحق یسفر عن وجهه بین الاقالیم کالقمر المضى‏ء بین الکواکب الدریة‏» ; اما پس از حکومت [بنى امیه و بنى عباس]، قائم به حق ظاهر خواهد شد و پرده از چهره‏اش بر مى‏دارد و در اقالیم زمین همچون ماه تابان در میان ستارگان خواهد بود. این تعبیر از ظهور حضرت قائم (پس از سپرى شدن حکومت 42 حاکم) آنهم پس از حکومت کسرایى اموى نشانگر غیبت طولانى است. سید بن طاووس (ره) از سلیلى نقل کرده است: که حضرت این خطبه را قبل از بیرون آمدن از بصره به پانزده روز ایراد نموده و تعبیر «مغیب‏» از امام غایب، به صراحت در آن آمده است. ولى در «مشارق‏» برسى با عنوان «خطبة الافتخار» از اصبغ بن نباته همین مضمون نقل شده و صریحا دولت‏بنى عباس را یاد کرده و 42 حاکم را اشاره نموده است. (22) 4. «کیف انتم اذا بقیتم بلا امام هدى، ولا علم یرى، یبرا بعضکم من بعض؟ ; (23) چگونه خواهید بود هنگامى که بدون امام هدایت گر خواهید ماند؟ و هیچ پرچمى برافراشته نخواهید داشت که قابل رؤیت‏باشد؟ [در این زمان] برخى از برخى دیگر تبرى و بیزارى مى‏جویند!» . این تعبیر از «غیبت امام هدایتگر» بسیار روشن و گویا است و نشانگر طولانى شدن غیبت است که به برائت‏برخى از شیعیان از بعضى دیگر مى‏انجامد. 5. «کانی بکم تجولون جولان الابل تبتغون مرعى و لا تجدونها یا معشر الشیعة‏» ; (24) روزى را مى‏بینم که شما شیعیان همچون شتر سرگردانى، دنبال چراگاهى مى‏گردید، اما آن را نمى‏یابید. معناى این روایت‏با توجه به روایت گذشته، بسیار گویا خواهد بود. 6. «اذا نادى مناد من السماء: ان الحق فی آل محمد فعند ذلک یظهر المهدی على افواه الناس و یشربون حبه ولا یکون لهم ذکر غیره‏» . (25) زمانى که منادى آسمان، ندا سر دهد: «به درستى که حق در آل محمد است‏» . نام مهدى بر زبان‏هاى مردم جارى مى‏شود و محبت او در دل‏هایشان جاى مى‏گیرد و به جز نام او، نام دیگرى بر زبان آنان جارى نخواهد بود. 7. «ان ابنی هذا سیدکما سماه رسول الله صلى الله علیه و آله سیدا و سیخرج الله من صلبه رجلا باسم نبیکم یشبهه فى الخلق و الخلق، یخرج على حین غفلة من الناس و اماتة للحق و اظهار للجور، والله لو لم یخرج لضربت عنقه... . (26) به درستى که این فرزندم سرور و سید است، همان طور که رسول خدا او را سید نام نهاده است. خداوند از صلب او مردى را هم نام پیامبرتان - که در شکل و شمایل و خلق و خوى شبیه او باشد - بیرون خواهد آورد. ظهور و خروج او در حال غفلت مردم [و نا بهنگام] خواهد بود; زمانى که حق کشى و ستم‏گرى پدیده‏اى عمومى مى‏گردد به خدا قسم اگر خروج نکند کشته خواهد شد... . 8. «صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید» ; (27) صاحب این امر، همان فردى است که فرارى و طرد شده و تنها و بى مانند است. این تعبیرها، گویاترین و رساترین تعبیر، از نوع غیبت صاحب الامر مى‏باشد. 9. «لا والله ما رغبت فیها ولا فی الدنیا یوما قط ولکنی فکرت فی مولود یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی هوالمهدی الذى یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما. تکون له غیبة و حیرة یضل فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون...; (28) به خدا قسم هیچ روزى در حکومت‏بلکه در دنیا رغبتى نداشتم; ولى در فکر مولودى (فرزندى) از نوادگانم بودم که یازدهمین فرزندم خواهد بود. او همان مهدى است که زمین را از داد و عدل پر خواهد کرد; همان طور که با ظلم و ستم پر شده بود. براى او غیبتى و حیرتى است که گروههایى در آن گمراه و گروه‏هایى هدایت‏یافته خواهند بود» . 10. «ولیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخر الزمان یطالب بدمائنا، ولیغیبن عنهم تمییزا لاهل الضلالة حتى یقول الجاهل: ما لله فی آل محمد من حاجة; (29) به درستى که خداوند، مردى از فرزندانم را در آخر الزمان خواهد برانگیخت که به خون خواهى ما خواهد پرداخت و زمانى غیبت‏خواهد کرد تا گمراهان شناخته شوند; به گونه‏اى که نادانان خواهند گفت: خدا با آل محمد صلى الله علیه و آله هیچ کارى ندارد و به آنان نیازى نیست‏» . 11. «صاحب هذا الامر من ولدی هوالذی یقال: مات او هلک. لا بل فی ای واد سلک؟ ; (30) صاحب این امر - و این پرچم - از فرزندان من است که درباره او گفته مى‏شود: مرد یا هلاک شد یا آن که گفته مى‏شود: معلوم نیست که به چه راهى و سمت و سویى رفته است‏» . 12. «التاسع من ولدک یا حسین هوالقائم بالحق المظهر للدین و الباسط للعدل... و لکن بعد غیبة و حیرة، فلا یثبت فیها على دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین...; (31) نهمین فرزندت اى حسین: همان قائم به حق است که دین خدا را آشکار و عدل را گسترش خواهد داد ... اما پس از غیبتى و حیرتى (و سرگردانى) . به جز افراد با اخلاص، کسى بر دین خود و بر آیین آن قائم به حق، پایدار نخواهد ماند، کسانى که به روح یقین رسیده و آن را لمس کرده و با آن یقین زندگى مى‏کنند» . 13. «... اللهم بلى لاتخلو الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته...; (32) ... آرى زمین خدا از فردى که دارنده حجت‏خدا است، خالى نمى‏ماند; حجتى که آشکار باشد و یا آن که ترسان و غایب (ناپیدا و ناشناس) بوده باشد، تا این که حجت‏هاى خدا و نشانه‏هاى او باطل نگردند» . 14. «... حتى اذا غاب المتغیب من ولدی عن عیون الناس و ماج الناس بفقده او بقتله او بموته اطلعت الفتنة و نزلت البلیة والتحمت العصبیة و غلا الناس فى دینهم، واجمعوا على ان الحجة ذا هبة والامامة باطلة، و یحج‏حجیج الناس فی تلک السنة من شیعة علی و نواصبه للتحسس والتجسس عن خلف الخلف فلا یرى له اثر و لا یعرف له خبر و لا خلف، فعند ذلک سبت‏شیعة علی، سبها اعداءها و ظهرت علیها الاشرار والفساق باحتجاجها، حتى اذا بقیت الامة حیارى و تدلهت و اکثرت فی قولها ان الحجة هالکة والامامة باطلة، فورب علی ان حجتها علیها قائمة ماشیة فی طرقها داخلة فی دورها و قصورها جوالة فی شرق هذه الارض و غربها تسمع الکلام و تسلم على الجماعة ترى و لاترى الى الوقت والوعد، و نداء المنادی من السماء، الا ذلک یوم (فیه) سرور ولد علی و شیعته; (33) ... تا این که آن غایب از فرزندانم از چشمان مردم پنهان گردد و مردم از مفقود شدنش و یا کشته شدن او و یا مرگش زبان بگشایند. فتنه آشکار مى‏گردد و بلا نازل مى‏شود. و عصبیت‏ها بر افروخته مى‏گردند و مردم در دین خود به غلو گرفتار مى‏شوند و بر [از میان رفتن حجت‏خدا ] توافق مى‏کنند و بر بطلان امامت، اجماع مى‏نمایند. از شیعیان على علیه السلام و ناصبیان براى تجسس از فرزند فرزندم، به حج مى‏روند و هیچ اثرى و نشانه‏اى از او نمى‏یابند... شیعیان على علیه السلام مورد سرزنش دشمنان قرار مى‏گیرند و اشرار و فاسقان بر آنان چیره مى‏شوند و مردم در حیرت و سرگردانى فرو مى‏روند... به خدا قسم! آن هنگام حجت [خدا بر مردم]، در کوچه و خیابان و در داخل خانه هایشان تردد مى‏کند و در شرق و غرب زمین در رفت و آمد مى‏باشد سخن آنان را مى‏شنود و بر آنان سلام مى‏کند. آنان را مى‏بیند; ولى آنها او را نمى‏بینند تا روزى که براى ظهور او تعیین شده و منادى آسمانى ندا سر دهد. آن روز، روز سرور و شادمانى فرزندان على علیه السلام و شیعیان او خواهد بود» . آنچه در این روایت‏حائز اهمیت است، اشاره به ضرورت غیبت و فلسفه آن و سپس فلسفه ظهور مى‏باشد. هیچ گونه اشاره‏اى به غیبت صغرى و کبرى نشده که نشان مى‏دهد غیبت صغرى، مقصود اصلى اهل بیت علیهم السلام در بحث‏هاى غیبت نبوده است، و مساله مهم همان آماده کردن مردم و شیعیان، براى پذیرش واقعیت‏بسیار تلخ «فقدان و دور بودن از امام معصوم و هدایت‏گر به حق‏» است که در غیبت کبرى نمایان شده است. امام حسن مجتبى علیه السلام نیز درباره غیبت طولانى حضرت مهدى علیه السلام چنین مى‏فرماید: «فان الله عزوجل یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج، ذلک التاسع من ولد اخی الحسین، ابن سیدة الاماء، یطیل الله عمره فی غیبته، ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب دون اربعین سنة...; (34) به درستى که خداوند، تولد او را پنهان نگه مى‏دارد و شخص او را غایب مى‏کند تا این که هنگام خروج و قیام، بیعت هیچ کس بر گردن او نباشد. (35) او نهمین فرزند برادرم حسین است; فرزند سرور کنیزان. خداوند عمرش را در هنگام غیبتش طولانى مى‏گرداند; سپس او را با قدرت خود همانند یک جوان کمتر از چهل ساله آشکار خواهد ساخت‏» . امام حسین علیه السلام نیز درباره غیبت فرزندش مهدى علیه السلام چنین فرموده است: 1. «قائم هذه الامة هو التاسع من ولدی و هو صاحب الغیبة و هوالذی یقسم میراثه و هو حی; (36) قائم این امت نهمین فرزندم مى‏باشد. او صاحب غیبت است و او کسى است که دارایى اش تقسیم مى‏گردد، در حالى که او زنده است‏» . در این روایت، به طولانى بودن غیبت اشاره‏اى نشده; ولى در روایتى دیگر چنین آمده است: 2. «... و هو الذی یغیب غیبة طویلة ثم یظهر و یملاالارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما; (37) و او کسى است که غیبتى طولانى خواهد داشت. سپس ظاهر مى‏گردد و زمین را پر از داد و عدل مى‏کند; همان طور که از ظلم و ستم پر شده باشد» . 3. «... له غیبة یرتد فیها اقوام و یثبت فیها على الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: متى هذا الوعد ان کنتم صادقین؟ ; (38) براى او غیبتى است که گروه‏هایى در آن غیبت مرتد مى‏گردند (یعنى از دین بر مى‏گردند) ; در حالى که گروه‏هایى نیز بر دین استوار مى‏مانند. آنان مورد آزار قرار داده مى‏شوند; زیرا که به آنان گفته مى‏شود: پس وعده ظهور کى سر مى‏رسد؟ اگر راستگو مى‏باشید؟» امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام نیز بر غیبت امام مهدى علیه السلام تاکید فراوان داشته، که در چند روایت ذیل آنها را با هم مى‏خوانیم: 1. «فی القائم منا سنن من الانبیاء... فاما من آدم و نوح فطول العمر، و اما من ابراهیم فخفاء الولادة و اعتزال الناس، و اما من موسى فالخوف والغیبة...; (39) در قائم از ما سنت‏هایى از پیامبران وجود دارد... اما از آدم و نوح، سنت طول عمر و اما از ابراهیم، پنهان بودن تولد و گوشه‏گیرى از مردم، و اما از موسى، سنت ترس و غیبت مى‏باشد» . 2. «القائم منا تخفى ولادته على الناس حتى یقولوا لم یولد بعد لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فی عنقه بیعة; (40) قائم از ما ولادتش بر مردم مخفى مى‏شود، به گونه‏اى که بگویند هنوز تولد نیافته است، تا این که در زمان ظهورش بیعت هیچ کس بر گردن او نباشد» . 3. «... ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من اوصیاء رسول الله صلى الله علیه و آله والائمة من بعده...; (41) سپس غیبت ولى خدا، دوازدهمین وصى از اوصیاى رسول خدا و امامان پس از او... طولانى مى‏گردد» . البته در این روایت در سه عبارت، از غیبت امام مهدى و علت‏هاى آن سخن به میان آمده است. 4. «من ثبت على موالاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجر الف شهید من شهداء بدر و احد; (42) هر کس بر موالات، «دوستى و پیروى‏» از ما، در غیبت قائم ما پایدار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید از شهداى بدر و احد مى‏دهد» . در روایت‏هاى نقل شده از امام محمد باقر علیه السلام، مساله پنهان بودن ولادت امام مهدى علیه السلام و پرهیز از تسمیه و نام‏گذارى آن حضرت، جلب توجه مى‏کند. (43) در روایتى به جاى «غیبت‏» از واژه «عزلت‏» استفاده شده است. (44) گفتنى است که بیشترین تاکید در روایت‏هاى امام محمد باقر علیه السلام، درباره اصل «غیبت‏» است و با توجه به فراوانى احادیث آن حضرت نسبت‏به امامان گذشته، این تاکید بسیار طبیعى و منطقى به نظر مى‏رسد. از امام باقر علیه السلام «160» روایت درباره حضرت مهدى علیه السلام گزارش شده است; در حالى که از امام سجاد «22» روایت و از امام حسین «10» روایت و از امام حسن علیه السلام «9» روایت نقل شده است. مجموع روایت‏هاى نقل شده از امام على علیه السلام نیز، «130» روایت مى‏باشد. اولین موردى که در آن هر دو غیبت‏براى امام مهدى علیه السلام مطرح شده است، عصر امام باقر علیه السلام (یعنى پایان قرن اول و آغاز قرن دوم هجرى) است. 1. «ان لصاحب هذا الامر غیبتین; (45) به درستى که صاحب این امر، دو غیبت دارد» . و این مساله در چند روایت گزارش شده است. (46) 2. در روایتى دیگر آمده است: «لقائم آل محمد غیبتان: احداهما اطول من الاخرى; براى قائم آل محمد صلى الله علیه و آله دو غیبت وجود دارد: یکى از دیگرى طولانى‏تر» . یا «... واحدة طویلة و الاخرى قصیرة. (47) ... یکى طولانى و دیگرى کوتاه است‏» . پس وجود یک غیبت طولانى براى امام مهدى علیه السلام قبل از تولدش، پیش بینى و گزارش شده است و شیعیان را براى آن آماده و بر پذیرش آن تربیت مى‏نموده‏اند. بیشترین روایات درباره امام مهدى علیه السلام، از امام صادق علیه السلام نقل شده است. دوران امام صادق علیه السلام، که از روزهاى واپسین حکومت مروانى شروع مى‏شود و در حدود شانزده سال از دوران عباسى‏ها را فرا مى‏گیرد، هر دو دوره، دوره ضعف آنان به شمار مى‏رود; زیرا دولت مروانى در حال فروپاشى بوده و دولت عباسى هنوز استحکام و استقرار نیافته بود. مجموع روایت‏هاى نقل شده از امام صادق علیه السلام درباره امام زمان (عج) «297» روایت است. که پس از دوران آن حضرت این آمار به شدت کاهش مى‏یابد و از امام کاظم علیه السلام «20» روایت، و از امام رضا علیه السلام «31» روایت، از امام جواد علیه السلام «9» روایت، و از امام هادى علیه السلام «12» روایت و از امام حسن عسکرى علیه السلام، «42» روایت نقل شده است. (48) چنانچه دوران امامت هر یک از امامان را در نظر بگیریم، بیشترین فراوانى را براى امام حسن عسکرى علیه السلام در طول مدت شش سال امامت‏بسیار کوتاه آن حضرت مى‏بینیم. (21) روایت از احادیث امام صادق علیه السلام، ویژه غیبت امام مهدى علیه السلام است و در آن با رویکردى جدید بیشترین تاکید بر فلسفه غیبت‏شده است. به این معنا که «غیبت‏» سرى از اسرار الهى است، و حقیقت آن فقط پس از ظهور آشکار خواهد شد. و بدین ترتیب شیعیان دعوت به تسلیم براى اراده حق شده‏اند تا در برابر آفات آینده بیمه گردند و تردیدهاى شکاکان در آنان اثر نگذارد. فزون بر آن وجود دو غیبت - که یکى طولانى است - به طور مکرر بیان و توضیح داده شده است. در پایان این گفتار چند نمونه از این روایت‏ها نقل مى‏شود: 1. «لصاحب هذا الامر غیبتان احداهما یرجع منها الى اهله والاخرى یقال: هلک فی ای واد سلک; (49) صاحب این امر دو غیبت دارد، در اولین غیبت‏به نزد اهل خود بر مى‏گردد و در دومین غیبت گفته مى‏شود: هلاک شده است و معلوم نیست که به کدام دره رفته است؟» 2. «للقائم غیبتان احداهما قصیرة والاخرى طویلة، الغیبة الاولى لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة شیعته، والاخرى لایعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه; (50) براى قائم دو غیبت است‏یکى از آن دو کوتاه و دیگرى طولانى است. در غیبت اول به جز خواص از شیعیانش کسى جاى او را نمى‏داند. و در دومى به جز افراد ویژه‏اى که خدمت او را به عهده دارند کسى جاى او را نمى‏داند» . 3. «ان لصاحب هذا الامر غیبتین: احداهما تطول حتى یقول بعضهم مات و بعضهم یقول قتل و بعضهم یقول ذهب فلا یبقى على امره من اصحابه الا نفر یسیر، لایطلع على موضعه احد من ولی و لا غیره الا المولى الذی یلی امره; (51) به درستى که صاحب این امر، دو غیبت دارد: یکى از آن دو آن قدر طولانى مى‏شود; به گونه‏اى که برخى مى‏گویند مرد و برخى مى‏گویند کشته شد، و برخى دیگر مى‏گویند رفته است. پس به جز افرادى اندک، بر امر او نمى‏مانند و به جز کسى که عهده‏دار کارهاى او است، هیچ کسى از او خبر نخواهد داشت‏» . در روایت‏هاى امامان پس از امام صادق علیه السلام، روى مساله طولانى بودن غیبت امام مهدى علیه السلام تاکید بسیار زیادى به چشم مى‏خورد. گویا زمینه‏هاى روانى براى پذیرش این واقعیت‏بسیار تلخ فراهم مى‏گردد. و در کنار آن روى مساله «انتظار فرج‏» تاکید شده و ثواب بسیار زیاد انتظار و آداب و احکام منتظران نیز به تفصیل بیان شده است. امام حسن عسکرى علیه السلام، غیبت امام مهدى علیه السلام را از بدو تولد دانسته و فلسفه این همه احتیاط کارى و پنهان نگه داشتن تولد امام را با روى‏کردى تاریخى بیان مى‏کند. ایشان پیش دستى امویان و عباسیان براى کشف ولادت امام مهدى علیه السلام و انگیزه‏هاى آنان را مطرح نموده و تلاش آنان براى کشتن امام حسن عسکرى علیه السلام را نیز به خاطر منع تولد امام زمان (عج) مى‏داند. (52) امام حسن عسکرى علیه السلام دو وظیفه بسیار سنگین دارد، اولین وظیفه اتمام حجت‏بر مسلمین و بالخصوص شیعیان خود نسبت‏به تولد آخرین حجت‏حق مى‏باشد. که این اتمام حجت، به طور طبیعى با نشان دادن آن حضرت به مردم همراه خواهد بود. بنابراین براى دفع خطر باید به گونه‏اى حرکت کند که ضمن اتمام حجت، حجت‏خدا را بر مردم حفظ کند و او را از گزند حوادث ناگوار، دور نگه دارد و چنین وظیفه‏اى بسیار پر زحمت و خطرناک مى‏باشد. با زمینه سازى‏هاى امامان گذشته، نسبت‏به ایجاد ذهنیت لازم درباره پنهان بودن ولادت، نام و محل سکونت و تمام امورى که باعث علنى شدن امر امام مهدى علیه السلام مى‏شود، با توجه به تمام زمینه سازى‏هاى دو امام بزرگوار: هادى علیه السلام و عسکرى علیه السلام در سامرا که به نوعى در حجابى از غیبت‏بودند و یا آنکه خود را از شیعیان خود پنهان مى‏نمودند، زمینه‏اى مناسب براى انتقال به دوران غیبت طولانى امام مهدى علیه السلام بوده و باید سایر نیازهاى جامعه شیعى و اسلامى نیز در یک مدت زمان معقول و مقبول بر آورده گردد، و ضایعات غیبت‏به حداقل کاهش داده شود. البته امام حسن عسکرى علیه السلام در مدت بسیار کوتاه امامت‏خود یعنى فقط 6 سال بیشترین تلاش را در این زمینه داشته و فقط «42» حدیث در این دوران کوتاه و بسیار حساس و خطرناک گزارش شده است در حالیکه امام حسن عسکرى علیه السلام را در تمام اوقات و حالات مورد بازرسى و تحت نظر دقیق قرار داده بودند و مردان و زنان جاسوس به منزل و درون منزل امام علیه السلام رفت و آمد مى‏نمودند. اینجاست که دوران غیبت صغرى آن هم طى 70 سال تقریبا دورانى انتقالى براى ورود به عصر بسیار حساس غیبت کبرى قرار مى‏گیرد و چندین نسل با مساله مهدویت و غیبت امام مهدى علیه السلام آشنا و تربیت مى‏شوند و امام را در کنار خود اما با اندکى فاصله احساس مى‏کنند. و در دوران غیبت صغرى شخص امام مهدى علیه السلام، این مساله بسیار مهم را دنبال مى‏کند و حداقل «115» روایت از امام مهدى علیه السلام راجع به موضوع مهدویت گزارش شده است. که در بحثهاى آینده ان‏شاءالله تعالى مجموعه این روایت‏ها با شرایط فرهنگى اجتماعى سیاسى حاکم بر دوران غیبت صغرى - جهت‏بررسى نحوه ورود امام و شیعیان و مسلمین به عصر غیبت کبرى - باید مطرح شود و مورد بررسى قرار گیرد. البته نقش سفرا و توقیعات امام مهدى علیه السلام را که به طور ویژه در تحقق شرایط لازم براى انتقال به عصر غیبت کبرى مؤثر بوده نباید نادیده بگیریم. نتیجه اینکه عصر غیبت کبرى در راستاى تحقق اهداف بلند امام مهدى علیه السلام با توجه به چرخش حاصل شده در روند حکومت الهى پس از رسول اکرم صلى الله علیه و آله عصرى اجتناب ناپذیر بوده، و باید پیامبر و اهل بیت علیهم السلام تمام مقدمات لازم براى کاهش دادن ضایعات آن عصر فراهم نمایند. و این مقدمات در مدتى بیش از دویست و پنجاه سال بلکه در حدود سه قرن و چهار دهه طول کشیده تا اینکه به گونه‏اى گسترده و فراگیر و به طور عمیق به عمق جان و روان جامعه اسلامى وارد گردد و مقدمات ظهور آرمانى امام مهدى علیه السلام را فراهم نماید. پى‏نوشت‏ها: 1) این بحث پیشنیازى است‏براى اولین قلمرو، از قلمروهاى ششگانه که در سومین بحث مقدماتى در شماره پیشین مطرح شد. 2) سوره رعد، آیه 11. 3) ر.ک: تفسیر موضوعى، شهید سعید سید محمد باقر صدر (قدس سره) . 4) اعراف (7)، آیه 128. 5) اسراء (17)، آیه 81. 6) انبیاء (21)، آیات 105- 107. 7) نور (24)، آیه 55. 8) توبه (9)، آیه 32 و 33. 9) معجم احادیث الامام المهدى، ج 1 و 2. 10) همان، ج 3- 4. 11) همان، ج 5. 12) براى تحقیق و پژوهش در این زمینه ر.ک: معجم احادیث الامام المهدى، ج 5. در آن جا مى‏توان آیات و روایات مربوطه را، با چنین روى کردى مورد مطالعه قرار داد و به نکات بسیار ظریف و مهمى دست‏یافت. 13) ر.ک: معجم‏احادیث الامام‏المهدى علیه السلام، ج 1. 14) همان، ج 1، ص 256. 15) همان، ج 1، ص 257. 16) همان، ج 1، ص 259. 17) همان، ج 1، ص 264. 18) همان، ج 1، ص 265. 19) نهج‏البلاغه، خ‏157; صبحى‏صالح، خ‏108. 20) منتخب الاثر، ص 466، (عن کشف النورى، ص 221 و 222) . 21) همان، ص 213- 219. 22) معجم احادیث الامام المهدى علیه السلام، ج 3، ص 24- 26. 23) همان، ص 31. 24) همان، ص 32. 25) همان، ص 35 از ابن حمام و دیگران. 26) همان، ص 38. 27) همان، ص 43. 28) همان. 29) همان، ص 65. 30) همان، ص 66. 31) همان. 32) همان، ص 68. 33) همان، ص 73. 34) همان، ص 165. 35) این تعبیر از امام حسن علیه السلام که با معاویه صلح کرده بود و براى عدم قیام مجدد در زمان معاویه به این صلح بسنده مى‏فرمود بسیار قابل توجه مى‏باشد. 36) همان، ص 179. 37) همان، ص 181. 38) همان، ص 184. 39) همان، ص 193. 40) همان، ص 194. 41) همان، ص 195. 42) همان; 417. 43) همان، ص 229. 44) همان، 229 و 230. 45) همان، ص 234. 46) همان، ص 234. 47) همان، ص 234. 48) ر.ک: معجم احادیث الامام المهدى علیه السلام، جلدهاى 3 و 4. 49) همان، ج 3، ص 364. 50) همان. 51) همان، ص 365. 52) همان: ج 4، ص 221- 223.

طراحی وب سایت مشاورین املاک آژانس مشاور املاک وب سایت مشاورین املاک وب سایت املاک طراحی وب سایت املاک طراحی وب سایت مشاورین املاک طراحی وب سایت آژانس مشاورین املاک طراحی وب سایت بنگاه املاک طراحی وب سایت فایل های ملکی طراحی وب سایت فروش املاک طراحی وب سایت فروش آپارتمان طراحی وب سایت اجاره آپارتمان وب سایت ویژه املاک وب سایت ویژه مشاورین املاک وب سایت طراحی فروش خانه وب سایت حرفه ای مشاورین املاک وب سایت حرفه ای آژانس املاک فروش وب سایت فروش وب سایت مشاورین املاک
All Rights Reserved 2023 © BSFE.ir
Designed & Developed by BSFE.ir