طراحی وب سایت مشاورین املاک بهبود

02188272631   09381006098  
تعداد بازدید : 68
7/4/2023
hc8meifmdc|2011A6132836|MoshaverAmlakDBWebSite|tblnews|Text_News|0xfdff7694000000006307000001000200

نگاهی به برخی از موانع توسعه در ایران

علیرضا میرحبیبی                                                      زهرا صیامی

         عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران پژوهشکده صنایع رنگ

 

 

از چشم خود بپرس که مارا که می‌کشد؟

جــانا گنـاه طالـع و جـرم ستاره نیست

 

مقدمه

            کشورهای جهان سوم از جمله کشور خودمان ایران از زمان آگاهی به جهان سومی بودن خود تلاشهای بسیاری را برای از بین بردن و یا به حداقل رساندن این تمایز کرده‌اند. ولی همچنان توسعه نیافتگی پرسشی همیشگی و معضلی دایم در این جوامع به شمار می‌رود و رسیدن به توسعه یافتگی در این کشورها اندیشه‌ای آرمانی و سرابی بیش نیست.

            ”اولین ریشه وابستگیها در تاریخ ایران، در دوره مغولان آغاز شد. بدین شکل که اوزون حسن (حکومت 873-882 ق) پادشاه مقتدر این سلسله، از ترس عثمانی‌ها به دامن ونیزی‌ها پناه برد. در مجموع، فرهنگ آن روز ایران (سال 1473م = 877 هـ. ق) چاره را در آن دید که به جای یافتن ساز و کار قوی شدن و تسلط به ابزار، دست به دامن ونیزی‌ها بزند. از این رو، از دربار سلطان کیوان سفیری به دریوزگی جهت تامین اسلحه و مهمات جنگ راهی دیار کفر شد و این اولین ارتباط از نوع انتقال تکنولوژی و صنعت بود. از آن روز تا به حال این بافت ارتباطی، هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت، به شدت به ضرر ما ادامه داشته است.“ (رضاقلی، جامعه‌شناسی نخبه‌کشی، ص 33).

 

چارچوب تئوریک

            در بخش مباحث نظری به دو دسته از تئوری‌های توسعه و علل عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی جوامع غیراروپایی اشاره می‌کنیم. دسته نخست نظریاتی است که به نقش عوامل و منابع داخلی توسعه توجه دارند و دسته دوم مجموعه نظریاتی است که به نقش عوامل بیرونی تاکید می‌ورزند. با گسترش روزافزون صنعت و توسعه در جوامع اروپایی و سرعت برق‌آسای آن، برخی از دانشمندان در چارچوب قالب‌های نظری، در عین حال که به نحوه پیشرفت جوامع اروپایی و علل آن پرداختند، به علل عدم تحول و توسعه در جوامع دیگری نیز (مثل جوامع شرقی) که هنوز حیات سنتی خود را می‌گذراندند توجه کردند.

 

نظریاتی مبتنی بر موانع درونی تحول وتوسعه یافتگی

            مکتب پژوهش موانع فرهنگی جوامع جهان سوم: این گروه از جمله فاستر (Faster) با ارائه تئوری ”خیرمحدود“ (Limited goods) موانع فرهنگی را مانع رشد و توسعه می‌دانند فاستر معتقد بود که در این جوامع افراد تصور می‌کنند که چیزهای مطلوب در زندگی (نظیر: زمین، ثروت، تندرستی، دوستی، عشق، قدرت و امنیت) به میزان محدود و اندکی وجود دارد، و با توجه به قدرت و توانایی هر فرد میزان سهم افراد مشخص است و نمی‌توان آن را افزایش داد و با توجه به نظام بسته و انزوای یک جامعه، پیشی گرفتن یک فرد به قیمت ضرر و زیان دیگران است و اگر فردی تلاش کند تا سهم بیشتری را از آن خود کند، مثل آن است که سهم هم قطار گرسنه‌اش را خورده است. در نتیجه هر کس برای حفظ زندگی خود به کسی اعتماد نمی‌کند. این عدم اعتماد متقابل در روابط شخصی منجر به عدم همکاری و مشارکت بین افراد و در سطح کلان، و در نهایت منجر به اضمحلال سرمایه اجتماعی (Social Capital) هر ملتی می‌گردد. همچنین نهضت‌های تعاونی که از رهیافت‌های دستیابی به توسعه است پیشرفت چشمگیری نمی‌نماید. البته برخی جامعه‌شناسان توسعه ایرانی این نقد را بر تئوری فاستر وارد می‌دانند که تصور خیرمحدود در ایران چیزی جز یک حقیقت اقتصادی نیست. از دیگر نظریه‌پردازان این مکتب، اورت راجرز است. راجرز جامعه‌شناسی است که بحث خرد و فرهنگ روستایی را در مقوله نوسازی مطرح کرده است. راجرز معتقد است که عناصری چون انگیزه‌ها، ارزش‌ها و وجه‌نظرها در قالب خرده فرهنگ دهقانی مانع نوآوری و پذیرش تغییرات در جوامع روستایی می‌شوند و به عبارت دیگر مانع تجدد و نوسازی هستند. این عناصر عبارتند از: عدم اعتماد متقابل در روابط شخصی، فقدان نوآوری، تقدیرگرایی، پایین بودن سطح آرزوها و تمایلات، عدم توانایی چشم‌پوشی ازمنافع آنی به خاطر منافع آتی، عدم توجه به اهمیت زمان، خانواده‌گرایی، وابستگی به قدرت دولت، محلی‌گرایی، فقدان همدلی. (برای دستیابی به اطلاعات جدید در زمینه تئوری‌های جدید توسعه به کتاب ”تغییر اجتماعی و توسعه: الوین فسفر“ مراجعه شود.)

 

مکتب عوامل روان‌شناسی (نوسازی روانی)

            بسیاری از روانشناسان عدم توسعه جوامع جهان سوم را در خصوصیات فردی و روانشناختی افراد این جوامع جستجو می‌کنند. از جمله این تئوری‌ها، تئوری انگیزش پیشرفت (Need for Achivement) دیوید مک کله لند است. وی این عامل را در قالب ویروس ذهنی میل و نیاز به پیشرفت مطرح کرده است. وی این ویروس ذهنی را روشی خاص از فکر کردن می‌داند که نسبتاً کمیاب است و در صورت ظهور آن فرد را وادار می‌سازد که به شیوه ویژه‌ای پشتکار داشته باشد. در ادبیاتی که ویروس میل به پیشرفت وجود دارد، شاهد رشد و توسعه اقتصادی آن ملت نیز بوده‌ایم.

            اندیشه دانیل لرنر، یکی دیگر از نظریه‌پردازان این مکتب، بر پایه نظریه اشاعه فرهنگی قرار دارد. به نظر وی مهم‌ترین عناصر و متغیرهایی که در ظهور تحرک ذهنی و آمادگی روانی انسان‌ها برای نو شدن موثرند، عبارتند از: بسط و گسترش رسانه‌های گروهی، سوادآموزی و ارتقای تحصیلات، شهرنشینی و مشارکت.

 

نظریات مبتنی بر موانع بیرونی تحول و توسعه یافتگی

دیدگاه وابستگی

            نظریه‌پردازان مکتب وابستگی برخلاف مکتب نوسازی که توسعه‌نیافتگی را محصول ساخت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه می‌دانند، وابستگی و توسعه‌نیافتگی را نتیجه تاریخی ارتباط گذشته و مداوم اقتصادی میان کشورهای توسعه نیافته (اقمار) و کشورهای توسعه یافته (مادر) می‌دانند.

            آندره گوندرفرانک از نظریه‌پردازان این مکتب با تلفیق دو مفهوم استثمار طبقاتی و انتقال ارزش از مناطق جغرافیایی توسعه نیافته به مناطق پیشرفته، مفهوم ”زنجیره روابط استثماری مرکز پیرامون را مطرح می‌کند.“ طبق این دیدگاه، نظام جهانی سرمایه‌داری کنونی، محصول تاریخ مشترک توسعه قدرت‌های استعماری و توسعه طلبی آنها از قرن شانزدهم به بعد در مناطق توسعه نیافته امروزی است و توسعه نیافتگی این مناطق نیز بر اثر روابط استعماری مذکور است. با توسعه یافتگی یک کشور اروپایی، بحث توسعه نیافتگی کشوری جهان سومی مطرح می‌گردد.

 

شرایط و عوامل توسعه صنعتی

            یک جامعه در صورتی می‌تواند به توسعه اقتصادی برسد که یک سری عوامل به طور دسته جمعی منجر به حرکت درآوردن کلیه نیروهایی گردد که در جامعه وجود دارد.

-        افزایش نیروهای مولد و بالا بردن سطح مهارت و قابلیت فنی افراد (صنعتی کردن)

-        همبستگی و مسئولیت پذیری

-        تحول ایدئولوژی (تشویق فردگرایی مثبت مانند پروتستانیزم در اروپا)

-        تحول فرهنگی (علاقه به جامعه، قانون پذیری، حاکم‌سازی عقل و اجتناب از تخیل‌گرایی و ...)

-        آموزش (آموزش‌های تخصصی ویژه و مناسب توسعه)

-        روش‌های فناوری نوین

-        کانال‌های ارتباطی و اطلاع رسانی (بازارهای ملی و بین‌المللی و ...)

-        منابع طبیعی

-        سرمایه و منابع مالی (از طریق ایجاد مازاد اقتصادی با دوری از مصرف آنی)

-        مدیریت مناسب (وجود آنتروپرولوزهایی برای هدایت زندگی اقتصادی تولیدی جامعه)

-        تدوین و انتخاب نظام اقتصادی مناسب با فرهنگ جامعه و شرایط اقتصاد بین‌الملل

-        برقراری ثبات و امنیت داخلی نظام (امنیت سیاسی، قضایی، اداری، فرهنگی، خارجی و ...)

-        زمان کافی (توسعه اقتصادی فرایندی است بلندمدت و مستلزم زمان و دارای ثبات است)

در خصوص ارتباط تنگاتنگ رشد صنعت و پیشرفت علوم و تکنولوژی همین بس که کشورهایی که بیشترین هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها را در زمینه پژوهش و توسعه به عمل می‌آورند، آنهایی هستند که صاحب فناوری و صنایع پیشرفته‌اند.

 

تاریخچه پیدایش صنعت در ایران

            کشف اشیاء و نمونه‌های صنعتی در نقاط گوناگون ایران معرف این مهم است که ایران دارای تاریخ صنعتی بزرگی است. ولی متاسفانه دیدگاه مادی حاکم، ارزش معنوی و بی‌بدیل آنها را تحت سیطره خود دارد. موزه دولتی در تهران زمانی می‌تواند یکی از بزرگترین گنجینه‌های دنیا شود که ایرانیان اشیاء و نفایس صنعتی خود را از نظر تجاری و مادی ننگرند و آنها را تکه‌های کوچکی بدانند که وقتی به هم بپیوندند پرده با عظمتی از تاریخ صنعت و تمدن کهن پدیدار گردد. طبق حفاری‌های انجام شده تاریخ صنعتی ایران را تا شش هزار سال قبل تخمین می‌زنند. در زمان ساسانیان پارچه‌بافی به حدی ترقی کرد که مصنوعات بی‌نظیر کارخانه‌های ایران و پارچه‌های پشمین و ابریشمین که با تارهای زر و سیم بافته می‌شد لباس سلاطین را تشکیل می‌داد. ایتالیا با ظریف‌ترین جواهرات در دنیا، پیدایش این صنعت را مدیون فلزکاران تبریزی است که 500 سال قبل دکانی در شهر ونیز داشتند. در ایران، نطفه صنعت به معنای امروزین آن به قرون 16 و 17 میلادی، حاکمیت سلسله صفویه مقارن با شکست فئودالیسم و پایان حاکمیت قرون وسطی در اروپا، برمی‌گردد.

            ایران به مقیاس آن زمان با ویژگی‌های صنعت پیشه‌وری و کارخانه‌ای، صادرات کالاهای تولید شده صنایع دستی، تعداد فراوان کارگران کارگاه‌ها و تقسیم کار اجتماعی، کشوری صنعتی محسوب می‌گردید.

            ”فردریک لیست“ آلمانی، قهرمان اقتصاد آلمان در کتاب نظام اقتصاد سیاسی می‌گوید، انگلیسی‌ها در تحول به دوران ترقی و تعالی خود، هنر رنگ‌آمیزی و رنگرزی را از ایرانی‌ها آموختند.

            لزوم صنعتی شدن ایران، تنها پاسخ برای بهتر زیستن و با شرافت زیستن مردمان آن است. در طول تاریخ نیز اندک‌شمار وطن‌پرستان جان بر کف نهاده‌ای به این مهم پی بردند ولی چالش‌های دلسوزانه آنها هم به دلایلی که ذکر آن خواهد رفت در برابر تنگ‌نظران خود باخته و فرهنگ ”خودستیز“ مردم ایران تاب مقاومت نیاورد. (برای مثال، داستان سماورساز اصفهانی، ص 88 کتاب پیشنهاد می‌شود.)

            تقارن دوره مذکور با انقلاب مشروطیت و تأثیر و تأثرات آنها را نمی‌توان نادیده انگاشت. فشارهای اقتصادی، سیاسی و شرایط اجتماعی آن روز، از جمله تاثیر حکومت قانون در ملل پیشرفته، مردم ایران را نیز به این فکر رهنمون گرداند که برای مقابله با حکومت استبدادی و دستیابی به حقوق حقه خود به عنوان یک انسان راهی جز حکومت قانون وجود ندارد. ولی متاسفانه پس از به ثمر رسیدن خواست مردم از همان آغاز کار مجلس و انتخاب نمایندگان آن، قاطبه مردم که در به ثمر رسیدن انقلاب خون‌ها ریخته و جان‌ها داده بودند، به دست فراموشی سپرده شدند. به تدریج آتش این بی‌توجهی دامن قانون اساسی را هم فراگرفت و مجلس به انزوا و در نهایت به تعطیلی کشیده شد. با نوشتن کتابچه‌ای به نام قانون، حکومت قانون برقرار نمی‌شود، آنچه به صورت قانون درمی‌آید باید قبلاً اخلاق و عادت جامعه بوده باشد.

            صنایع دستی از اصلی‌ترین صنایع ایران به شمار می‌رود. نخستین نشانی که از وجود پارچه بافته شده در ایران به دست آمده متعلق به 4000 سال پیش از میلاد است که در حفریات شوش به دست آمده است و جای بسی شگفتی و هزاران هزار بار جای بسی تاسف است که انحطاط در صنایع دستی ایران در هیچ زمینه‌ای بیش از پارچه دستباف، یعنی قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین صنعت دستی زمان، محسوس نبوده است.

 

نقش حکومت در توسعه ایران

            در ممالک کم رشد، سرمایه‌گذاری یا به دست دولت انجام می‌شود یا بوسیله طبقه ممتاز متنعم که دارای روحیه ثروتمندان قدیم (حرص، کنار نهادن و انباشتن مال، طلب نفع آنی و زودرس) هستند. به عبارت دیگر آنها سرمایه‌گذاران مناسبی در زمینه توسعه و افزایش تولید نیستند. هنگامی که دولت مستقیماً در امر تولید سرمایه‌گذاری می‌کند و مستقیماً زمام این امور را به عهده می‌گیرد اداره کار به دست مسئولین ادارات می‌افتد که فاقد ابتکار در تصمیم هستند و به محافظه‌کاری علاقه بیشتری نشان می‌دهند و اگر دارای قدرت و کفایت اداره باشند طراحان خوبی و به عبارت دیگر آنتروپرنرهای خلاقی نیستند. بوروکراسی نه بوروکراسی ایرانی که دست پخت جامعه است یکی از ضروریات زندگی صنعتی است. ساختار قبیله‌گرایی و روستایی ادارات ایران، تقسیم کار اجتماعی و حفظ منافع مشترک بوروکراسی جوامع صنعتی مدنظر نیست.

            تفاوت دیگر بوروکراسی و بورژوازی ایرانی با نوع صنعتی آن این است که این دو بخش نه به صورت دو بخش منفک و در حال رقابت که کارکرد انتقادی و اصلاحی یکدیگر را داشته باشند بلکه همچون انگشتان گره خورده دو دست، در هم تنیده‌اند و یا به بیان روشن‌تر اینکه، سرمایه‌داران ایرانی کسی جز همان اعضای بلند پایه دولتی نبوده‌اند و نیستند. به همین دلیل، هرگز امکان استقلال این بخش وجود ندارد. زیرا به اصطلاح سرمایه‌گذاران ایرانی، در صورت برخورد با کوچک‌ترین مشکلی به سهل‌الوصول‌ترین و خودمانی‌ترین راه‌حل که همان سرمایه‌های حکومتی تحت عنوان ”سیاست‌های حمایتی دولتی از بخش خصوصی“ است، روی می‌آورند و به قولی از آن کیسه برداشته در این کیسه می‌گذارند. به همین دلیل، در تاریخ ایران هیچ سرمایه‌گذاری صنعتی مستقل که بتواند با توان شخصی به حیات خود ادامه دهد به چشم نمی‌خورد و بورژوازی بوروکرات نیز بیشتر در بخش سودآور تجارت بازارمآبانه، سرمایه‌گذاری می‌کرده است، بدون اینکه نتیجه و ثمره این سرمایه‌گذاری‌ها توسط کسی مورد بازخواست و سوال قرار گیرد. زیرا نزد مردم ایران ”حاکمیت را از آن خود دانستن و در کار مستمر آن نظارت دایم داشتن ناشناخته است“؛ این مقوله از مختصات جامعه صنعتی و رشدیافته اقتصادی است. جامعه‌ای که در آن بخش بورژوازی توان قطع شریان حیاتی بوروکراسی را دارد و دستگاه حاکمه قانوناً موظف به بازگویی دلایل تصمیمات ملی هستند. حکومت‌هایی که نماینده سازش سیاسی مالکین و سوداگران است نمی‌تواند مانع اداره اسراف‌آمیز مستغلات، مصرف تجملی اشراف، سوءاستفاده‌های انحصارگران، سودجویی‌ها، گریز سرمایه و زندگی افراطی سوداگران گردد.

            در مقایسه بورژوازی ایران با بورژوازی اروپایی، ملاحظه می‌شود که از قرن شانزدهم به بعد در اروپا طبقه‌ای به نام طبقه بورژوا بوجود آمد و در مقابل فئودالیته در شهرها صاحب نیرو شد؛ قدرت این طبقه از مردمی ناشی می‌شد که به کار و صنعت و کوشش و فعالیت اعتقاد داشتند. بنابراین تشکیلات دولتی در ایران دارای مشخصات فئودالی بوده تا بورژوایی و روحیه تجمل‌پرستی و تشریفاتی و بی‌اعتقادی به کار تولیدی در دستگاه‌های تولیدی دولت، مثل سایر دستگاه‌ها حاکم باشد. در حالی که در نظام بورژوازی اروپا هم کارگر و هم کارفرما با چنان انگیزه‌ای به کار و فعالیت می‌پردازند که گویی برای خود رسالتی قایل‌اند و وظایف خود را با فداکاری، اخلاص و زیرکی انجام می‌دهند. از طرف دیگر آنها به دست آوردن پول و ثروت را به عنوان یک هدف اقتصادی و اجتماعی و به صورت یک حرفه و امری اجتناب‌ناپذیر در کار و فعالیت پذیرفتند.

 

معضلات بخش صنعت در ایران

            عدم ارتباط صنایع با هم یکی از این معضلات است. صنعت منطقی آن است که فرایند آن به شکلی منطقی دارای نظم و پیوستگی علمی باشد و حلقه‌های تولید نیز از این نظم پیروی کنند. این نظم باید از نخستین مرحله یعنی مواد خام تا آخرین مرحله یعنی تولید فرآورده نهایی برقرار باشد. اگر این نظم و توالی در جایی گسسته شود، جریان صنعت ناقص خواهد ماند. ولی در ایران ارتباط منطقی میان اجزای بخش صنعت و بخش‌های کشاورزی و معدن وجود ندارد. در حالی که عملاً دو بخش مذکور، تامین کننده مواد خام موردنیاز صنایع است. به علت عدم توجه کافی، میزان مبادلات میان این سه بخش مهم اقتصادی بسیار نازل بوده و بیشتر مواد موردنیاز از خارج تامین شده است. تحت تاثیر همین معضل، تنگنای دیگر بخش صنعت در ایران یعنی وابستگی صنایع از نظر تکنیکی، ماشین‌آلات، کالاهای واسطه‌ای و مواد خام مطرح می‌شود. به دلیل این درصد بالای وابستگی به ویژه در صنایع بزرگ، هر گاه مضیقه ارزی ایجاد شد، بخش صنعت را با چالشی اساسی مواجه گردانده است. هر گاه روابط سیاسی ایران با کشورهای صاحب فناوری تاریک ‌شده، کلیه کمک‌های خارجی معلق یا قطع ‌گردیده و صنعتگران و سرمایه‌داران ایرانی را فلج ‌کرده است.

            سیاست‌های غلط مالیاتی با وضع مالیات‌ها و عوارض سنگین بر کالاهای صنعتی داخلی، توجیه اقتصادی تولید داخلی را از میان برده و این امر منجر به افزایش هزینه‌های تولید و در نتیجه بالا رفتن قیمت محصولات داخلی گردیده که در مقایسه با قیمت و کیفیت محصولات خارجی تاب مقاومت نیاورد.

            سیاست زیرکانه دول صاحب فناوری و صنعت و از طرف دیگر سیاست‌گذاری بخش دولتی در جهت صنایع مصرفی است. کشورهای استعمارگر با عرضه صنایع مصرفی به کشورهای جهان سوم، زنجیره وابستگی این کشورها را در زمینه صنایع مادر و سرمایه‌ای همچنان حفظ کرده‌اند.

 

موانع توسعه و صنعتی شدن ایران

            از جمله موانع مهم داخلی توسعه در ایران ”فقدان امنیت“ در دوره‌های طولانی ملوک الطوابقی گذشته است، این ناایمنی هم دامن‌گیر تجار و صنعتگران و تصمیمات آنها و هم دامنگیر عامه مردم بوده است. به نظر جیمز فریزر (که در اوایل دوره قاجار از ایران دیدن کرده است) مانع عمده بهبود و رونق ایران ناایمنی جان و مال و ناموس مردم است که از سرشت حکومت و نیز از انقلاب‌هایی که چنین حکومتی به طور مداوم در معرض آن است نشات می‌گیرد. این وضع همواره مانع کوشش‌های مردم در راه تولید صنعتی است، چرا که هیچ کس دست به تولید کالایی که ساعتی بعد از چنگش به در برند نخواهد زد. هر روز و حتی هر لحظه این امکان وجود دارد که با امضای قرارداد تازه‌ای با دول اروپایی، سیل کالاهای آن کشور به بازارهای ایران سرازیر شده و تولیدکنندگان آنها را در داخل به خاکستر بنشانند.

            در خصوص ناایمنی عمومی در کشور، همین بس که در چهل سال نخستین سلطنت ناصرالدین شاه که اوضاع کشور به طور نسبی آرام بود، 169 شورش و قیام مسلحانه از سوی خوانین، متنفذین محلی، شاهزادگان و مردم صورت گرفت که به طور متوسط چهار شورش در هر سال بود. یکی از عوامل اساسی این ناایمنی وجود ایلات متعدد و پراکنده بود. این گروه با غارت مال‌التجاره‌های تجار امنیت راه‌های تجاری را به خطر می‌انداختند.

            طبق گزارش نمایندگان سیاسی بریتانیا در ایران، در فاصله سال‌های 1330-1326 شرکت‌های تجاری و تجار انگلیس 64 بار مورد راهزنی قرار گرفتند که 42 مورد آن به وسیله عشایر، 15 مورد به وسیله قراولان راه و 4 مورد نامعلوم بوده است.

            یکی دیگر از موانع توسعه در ایران موانع فرهنگی و معرفت سنتی و جمود فکری حاکم بر آن است. یکی از نشانه‌های پیشرفت علمی جامعه، قطع رابطه با تحلیل‌های ساده عامیانه، به نفع تحلیل‌های دقیق‌تر و منطقی‌تر و عقلانی‌تر است. تحلیل‌های عامیانه این فرهنگ تمام نارسایی‌های اجتماعی و اقتصادی را در استبداد، و استبداد را نیز در خودخواهی‌های فردی و خودپسندی و بی‌تقوایی و قدرت‌طلبی افراد خلاصه می‌کند.

            توسعه اقتصادی نیازمند باورهای فرهنگی مناسب و سازگار با توسعه است. در عین حال که باید عناصر نوین فرهنگی متناسب با توسعه را به فرهنگ جامعه تزریق کرد، باید عناصر فرهنگی کهن و مثبت را حفظ کرده به این چالش فرهنگی ملحق نمود. فرهنگ بومی و جهانی هر یک زبان ویژه خود را دارد. در صورتی که این دو فرهنگ درهم ادغام شوند و یا یکی فدای دیگری شود، کاری بی‌ثمر است و به فقر فرهنگی خواهد انجامید.

            دیگر مشکل فرهنگی ایران، تلقی منفی از کار کردن و وجدان کاری است. به گفته مولانا که برگی از فرهنگ ایرانی، کار متعلق به خر و کارکردن جان کندن و باریک کاری یا صنعت کاری خرانه است.

قسم سوم با خران ملحق شود                      خشم محض و شهوت مطلق شود

او زحیوان‌ها فزون‌تر جان کند                      در جهـان بـاریـک‌کـاری‌هـا کنــد

            ایرانی طبق عادت دیرینه هر پدیده اجتماعی از جمله صنعت را به صورت مجرد و تک علتی تحلیل می‌نموده و قدرتمندی و پیشرفت و رفاه اجتماعی و توسعه صنعتی را در خرید چند کارخانه و بدون توجه به انتقال دانش فنی مناسب آن می‌دیده، است.

            لازمه صنعتی شدن نگرشی همه جانبه به ابعاد گوناگون فعالیت انسان در جامعه است یعنی امر صنعت را باید به صورت تام و کامل در تمامیت روابط اجتماعی تحلیل کرد. در اکثر کشورهای در حال توسعه توجه به عامل ذهنی و روانی نادیده انگاشته می‌شود زیرا مدل‌های توسعه در این کشورها مدل‌های غربی اتخاذ شده از مدل‌های اقتصادی کشورهای غربی است. این عامل در مدل‌های این کشورها جزء عوامل محیطی به شمار می‌رود که مثل وجود اکسیژن در هوا و در فضا، بی‌تردید وجود دارد.

            از جمله ویژگی‌های اقتصادی دوره قاجار چنان است که مردم جامعه، ذوق مصرف را هر چند به تحقیر حیثیت ملی اسلامی بینجامد به رنج تولید ترجیح دادند. بدین دلیل این شیوه را انتخاب کردند که از درگیری ”عقلانی“ طاقت‌فرسا با دشواری‌ها شانه خالی کنند و به عوض استفاده از خلاقیت و کار، به انتظار الطاف و امدادهای حقیر مانده است.

            در فکر سیادت نیست، چرا که لازمه‌اش رنج تعقل و تلاش است. مردمی که به تن‌پروری، عیاشی، خوش گذرانی، شعر و شاعری، مدیحه سرایی و وقت گذرانی مبتلا هستند، جوامعی که سیستم اجتماعی و سیاسی آنها بیهوده زیستی، ولگردی، عدم وجدان کار، وقت کشی، استعدادکشی، فرار مغزها به خارج را تشویق و تقویت می‌کند،

            قدر مسلم آن است که فعالیت مادی که لازمه توسعه اقتصادی است در صورتی ریشه گرفته و رشد می‌یابد که اولاً افراد طالب بالا بردن سطح زندگی مادی خویش باشند و رنج کار را بر فقر و تنبلی ترجیح دهند و ثانیاً آنها را عقیده بر این فرض استوار باشد که اعمال مشابه در شرایط مساوی بدون دخالت عوامل غیرقانونی منتهی به نتایج یکسان و مشابه می‌گردد.

            با توجه به کلیه موارد ذکر شده در این مقاله، بیشتر موانع زیر به عنوان موانع توسعه صنعت در ایران توجه شده است:

1- فقدان ثبات و امنیت در جامعه

2- ساخت عشیره‌ای و قبیله‌ای خانواده در ایران

3- تعرفه گمرکی نامناسب برای کالاهای وارداتی و صادراتی

4- ضعف قانون (کمبود و نامناسب بودن قوانین موجود) تجاری،‌ اقتصادی و اجتماعی در جهت حمایت از صنایع ملی

5- خرافه‌پرستی و قدرگرایی در قالب مذهب

6- فرهنگ راحت‌طلبی و آماده‌خواهی ایرانیان (تلقی منفی از کار وفعالیت)

7- رشد بی‌تناسب بخش خدمات

8- فقدان افراد بصیر و آگاه (آنتروپرونرها) در جهت توسعه کشور

9- ورود کالاهای خارجی و ارزانی آنها درمقایسه با تولیدات داخلی

10-    دسیسه‌های استعماری دو دولت روس و انگلیس

 

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما           بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آید

چو بر روی زمیـن باشی توانایی غنیمـت دان کـه دوران نـاتـوانی‌ها بسـی زیـرزمیـن دارد

 

طراحی وب سایت مشاورین املاک آژانس مشاور املاک وب سایت مشاورین املاک وب سایت املاک طراحی وب سایت املاک طراحی وب سایت مشاورین املاک طراحی وب سایت آژانس مشاورین املاک طراحی وب سایت بنگاه املاک طراحی وب سایت فایل های ملکی طراحی وب سایت فروش املاک طراحی وب سایت فروش آپارتمان طراحی وب سایت اجاره آپارتمان وب سایت ویژه املاک وب سایت ویژه مشاورین املاک وب سایت طراحی فروش خانه وب سایت حرفه ای مشاورین املاک وب سایت حرفه ای آژانس املاک فروش وب سایت فروش وب سایت مشاورین املاک
All Rights Reserved 2023 © BSFE.ir
Designed & Developed by BSFE.ir